apportionable
قابل تقسیم، به معنای آن است که میتوان چیزی را به طور مساوی یا عادلانه بین چندین طرف تقسیم کرد.
apportionate
تقسیمشده بهطور عادلانه، به معنی آن است که بیطرفانه هزینهها یا منابعی بین چندین نفر یا گروه توزیع شود.
apportioner
تقسیمکننده، شخص یا نهادی است که وظیفه تقسیم یا تخصیص منابع یا هزینهها را دارد.
apposability
قابلیت الحاق به توانایی استفاده از الحاقیات و توصیف دقیق آنها در جملات مربوط میشود.
apposable
الحاقپذیر به معنای این است که یک عبارت میتواند به درستی به یک عبارت دیگر در یک جمله الحاق شود.
apposer
الحاقکننده به فردی اطلاق میشود که از ساختارهای الحاقی در جملات استفاده میکند.
apposers
الحاقکنندگان به افرادی اشاره دارد که در جملات خود از ساختارهای الحاقی به طور مرتب استفاده میکنند.
apposiopestic
الحاقپسند به ویژگی یا ساختاری اطلاق میشود که به خوبی توانایی الحاق جملات را نشان میدهد.
appositely
به شکل مناسب، به طور صحیح و مربوط به موضوع استفاده شده است.
appositionally
به شیوهای که دو بخش از یک جمله به صورت هممعنی و مرتبط به هم قرار میگیرند.
appositively
به شیوهای که دو قسمت مختلف جمله به طور هممعنی با هم قرار میگیرند.
apppetible
چیزی که باعث افزایش اشتها و تمایل به خوردن میشود.
appraisingly
به صورت ارزیابانه، به طوری که فرد در حال ارزیابی یا قضاوت درباره چیزی باشد.
appraisive
دارای جنبه ارزیابی، کنایه به قضاوت یا نظرات مثبت و مفید.
apprecate
نادیده گرفتن یا کم ارزش شمردن چیزی.
appreciant
کسی که ارزش یا زیبایی چیزی را درک میکند.
appreciativ
رضایتآمیز، به چیزی که باعث قدردانی یا شکرگزاری میشود، اشاره دارد.
appreciatory
مرتبط با قدردانی، نشاندهنده شکرگزاری یا ستایش.
appredicate
اپردیکت، بخش اطلاعاتی که اطلاعات اضافی درباره فاعل ارائه میدهد.
apprehendable
قابل دستگیری، واژهای است برای توصیف وضعیتی که کسی یا چیزی قابل شناسایی و دستگیری است.
apprehender
دستگیرکننده، شخصی است که اقدام به دستگیری یا شناسایی افراد میکند.
apprehendingly
به شکل نگرانکننده، نشاندهنده احساس اضطراب یا ترس در وضعیتها.
apprehensively
به شکلی نگران، که نشان از ترس یا نگرانی در موقعیتها دارد.
apprehensiveness
احساس نگرانی یا اضطراب نسبت به وضعیتها یا وقایع آینده. به طور خاص، حالتی است که در آن فرد به دلیل عدم اطمینان یا وحشت از نتیجه، احساس ناراحتی میکند.
apprend
کلمه ای که به معنای یادگیری یا کسب دانش و مهارت است.
apprense
فهم یا درک کردن چیزی و تأیید آن.
apprenticehood
وضعیت یا دوران کارآموزی که فرد در آن مهارتهای جدید را یاد میگیرد.
apprenticement
فرآیند یا عمل تبدیل شدن به یک کارآموز و یادگیری حرفهای خاص.
appressor
نوعی ساختار که در برخی از قارچها برای نفوذ به بافتهای گیاهی استفاده میشود.
appressoria
اپرسوریوم، ساختاری در قارچها که به آنها اجازه میدهد به سطح میزبان بچسبند.