beetlers
سوسکداران، افرادی که به جمعآوری و مطالعه سوسکها میپردازند.
beetlestock
چوب سوسکی، به چوبهایی اطلاق میشود که به منظور حمایت از گیاهان استفاده میشوند.
beetlestone
بیتلهاستون، نوعی سنگ قیمتی که به خاطر ترکیب رنگهای خاص و خاصیتهای چکشکاری مشهور است.
beetleweed
علف بیتله، نوعی گیاه است که در مناطق مرطوب رشد میکند و برخی از افراد از آن به عنوان دافع حشرات استفاده میکنند.
beetlike
شبیه به چغندر، به ویژگیها یا طعمهایی اشاره دارد که با چغندر مرتبط هستند.
beetmister
بیتلهمستر، عنوانی غیررسمی برای کسی است که در پرورش چغندر تخصص دارد.
beetrave
بیتلهرُو، نوعی سبزی ریشهای است که به لحاظ طعم و خواص غذایی به چغندر شباهت دارد.
beetrooty
شبهچغندری، به طعمی اشاره دارد که شبیه به چغندر است و معمولاً در غذاها کاربرد دارد.
beeve
بیو، به معنی گاو بزرگ یا گاومیش است، به ویژه برای مصارف گوشت.
beevish
بیویش به معنای رفتار یا نگرش ناخوشایندی است که نشان دهنده نارضایتی است.
beeway
بیووی به مسیری اطلاق میشود که زنبورها برای رفتن به کندوی خود پیروی میکنند.
beeware
بیوئر به معنای هوشیار و بیدار بودن نسبت به خطرات و شرایط زمانی است که با زنبورها سر و کار دارید.
beeweed
بیوید به گیاهی اطلاق میشود که دارای گلهایی است که زنبورها را جذب میکند.
beewinged
بیوینژ به موجوداتی اطلاق میشود که زنبیل یا بالهایی مشابه زنبور دارند.
beewise
به معنای هوشمند بودن و درکی بالا از شرایط، به ویژه در زنبورها.
beewort
نام یک گیاه که عمدتاً برای استفادههای دارویی شناخته شده است.
beezers
به دستهای از زنبورها اطلاق میشود که به طور فعال در حال گردهافشانی هستند.
befame
به معروف و مشهور شدن در یک حوزه خاص اشاره دارد.
befamilied
به حالتی اشاره دارد که فرد نسبت به یک خانواده احساس تعلق قوی میکند.
befamine
به تلاشهایی اشاره دارد که برای کاهش گرسنگی و نیازمندیها انجام میشود.
befan
فن کردن، به وضعیتی که شخص یا چیزی به سادگی تحت تأثیر قرار بگیرد و جذب آن شود، اشاره دارد.
befancy
زیبا کردن یا به شکل خاصی درآوردن، به ویژه به منظور جلب توجه.
befanned
به وضوح تحت تأثیر قرار گرفتن از طریق تحسین یا عشق دیگران.
befathered
حس کردن حمایت و مراقبت، به ویژه از جانب شخصی با تجربهتر.
befavor
مداخله کردن به نفع یا حمایت از چیزی.
befavour
به نفع یا حمایت از چیزی عمل کردن.
befeather
پرهای زینتی بر روی یک چیز گذاشتن، مانند لباس یا کلاه.
beferned
بازگشت به حالت قبلی یا وضعیت اصلی، به ویژه در روابط.
befetter
تزئین کردن یا آراستن یک مکان یا فضا.
befezzed
تزئین کردن یا زیبا گرداندن یک مکان با رنگ و نقش.
beffroy
شیء یا نمادی که در یک جشنواره برای جلب توجه استفاده میشود.
befiddle
گیج کردن، درهمریختن اذهان، بهویژه بهوسیله ترفندها یا مطالب مبهم.
befilch
دزدی بهویژه دزدی کوچک و پنهانی.
befile
بایگانی کردن، قرار دادن اسناد در یک سیستم مرتب.
befilleted
فیله کردن، جدا کردن گوشت از ماهی یا مرغ برای تهیه غذا.
befilmed
فیلمبرداری کردن، ثبت کردن تصاویر متحرک از یک رویداد.
befilth
آلوده کردن، بهویژه به وسیله کثیف کردن یا بدنام کردن.
befinger
به کار بردن انگشتان برای ایجاد بافت یا شکل دادن به مادهای، به ویژه در هنر و صنایع دستی.
befingered
به معنای این است که چیزی توسط انگشتان دست کار شده یای شکل داده شده است.