fainest
به شدت، با اشتیاق، به طور فراوان و با میل.
fainly
با میل و رغبت، با خوشحالی.
fainness
حالت احساس خوشحالی، میل، یا رضایت.
fains
در اینجا به معنی 'مشتاق و علاقه‌مند بودن به انجام کاری' است.
fainters
فردی که در شرایط خاص مانند استرس یا بیماری به صورت ناگهانی بیهوش می‌شود.
faintful
مربوط به حالتی که در آن چیزی ضعیف یا نازک و کم‌خطر به نظر می‌رسد.
faintheart
افرادی که از خطرات می‌ترسند و بیشتر تمایل به فرار دارند.
faintheartedly
به نحو ترسو و بی‌اراده، با بی‌میلی.
faintheartedness
حالت نداشتن شجاعت یا تمایل به عدم مواجهه با چالش‌ها.
fainty
حالت یا ویژگی که به چیزی ضعیف یا نازک اشاره دارد.
faintingly
به معنای به طور بی‌هوش یا غیرقابل شنیدن به کار می‌رود.
faintise
رفتاری که در آن فرد حالت بی‌حالی یا ضعف از خود نشان می‌دهد.
faintish
حالت یا حسی که به سمت ضعف یا بی‌حالی میل دارد.
faintishness
حالت یا رحمت بی‌حالی در کسی؛ عدم انرژی یا احساس را ندارد.
faintling
واژه‌ای که به شخص یا جانداری که به طور ذاتی ضعیف است اشاره دارد.
faintness
حالت بی‌حالی یا ضعف؛ عدم توانایی در ایستادن یا حفظ تعادل.
faipule
فیپوله، عنوانی که به رهبران محلی در برخی کشورها داده می‌شود.
fairbanks
شهر فیربنکس، واقع در آلاسکا، ایالات متحده، معروف به آب و هوای سرد و نورهای شمالی.
faire
عملکرد خوب در کارها یا آزمون‌ها به معنای انجام صحیح و مؤثر آنهاست.
fairfieldite
فیرفیلدیت، ماده معدنی کمیابی که در سنگ‌ها یا زمین‌لرزه‌ها پیدا می‌شود.
fairgoer
بازدیدکننده نمایشگاه، کسی که در نمایشگاه‌ها یا جشنواره‌ها شرکت می‌کند.
fairgoing
شرکت در نمایشگاه‌ها و جشنواره‌ها به عنوان یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی.
fairgrass
چمن عادلانه، نوعی چمن با رنگ و زیبایی خاص که اغلب در مکان‌های طبیعی یافت می‌شود.
fairhead
سر عادلانه، به چهره یا سر شخصی اشاره دارد که با ویژگی‌های زیبا و خاص شناخته می‌شود.
fairydom
سرزمین پری‌ها، دنیای تخیلی و جادویی که شامل موجودات پری و جادو است.
fairyfloss
قند عادلانه، نوعی شیرینی بسیار نرم و پفکی که معمولاً در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها به فروش می‌رسد.
fairyfolk
موجودات پری، انسان‌های تخیلی یا موجوداتی که به نوعی با جادو و افسانه‌های پری ارتباط دارند.
fairyhood
دوران پری‌وار، دوره‌ای از زندگی که با خیال‌پردازی و تخیل مرتبط است و بیشتر به زندگی آهنگین و رویایی مربوط می‌شود.
fairyish
پری‌مانند، اشاره به ویژگی‌هایی که به افسانه‌های پریان مرتبط است یا شبیه به آنها است.
fairyism
پری‌گرایی، اعتقاد به وجود پریان و سحر آنها به عنوان یک مکتب فکری.
fairyisms
شعارهای پری‌گونه، عبارات یا ویژگی‌هایی که مربوط به پریان است و در داستان‌ها و افسانه‌ها به کار می‌رود.
fairily
به شکل نسبی؛ به معنای به نسبت و در مقیاس کم، می‌تواند به درستی هم اشاره کند.
fairylike
پری‌مانند، به معنای داشتن ویژگی‌های جادویی یا غیرعادی که شبیه به پری‌ها است.
fairyology
پری‌شناسی، علمی که به بررسی پریان و افسانه‌های مرتبط با آنها می‌پردازد.
fairyologist
پری‌شناس به معنای فردی است که به مطالعه یا تحقیق در مورد پری‌ها و موجودات تخیلی مشابه می‌پردازد.
fairish
به معنای دارای ویژگی‌های پری مانند یا جادویی است.
fairyship
کشتی یا وسیله‌ای تخیلی متعلق به پری‌ها است که در داستان‌های فانتزی استفاده می‌شود.
fairishly
به شیوه‌ای که شبیه به پری‌ها یا جادوگری باشد، توصیف می‌شود.
fairishness
ویژگی یا حالت داشتن صفت‌های پری مانند و جادویی.
fairkeeper
فردی است که از پری‌ها و قلمرو آنها حمایت می‌کند و مسئول حفاظت از آن‌ها است.