frenuna
فرنونا به ساختاری در آناتومی اشاره دارد که در سالهای اخیر در حال بررسی است.
frenzelite
فرنزلایت به یک ماده معدنی نادر و خاص اشاره دارد که تحقیقات زیادی بر روی آن صورت میگیرد.
frenzic
Frenzic یک بازی ویدیویی است که در آن بازیکنان باید قطعات را به سرعت در کنار هم قرار دهند.
frenziedly
فریندلی، به صورت دیوانهوار و پرانرژی، با شدت و شور بسیار.
frenziedness
فریندنس به حالت یا کیفیت دیوانگی و هیجان شدید اطلاق میشود.
frenzying
فریزیینگ به عمل ایجاد یا وارد شدن به حالت دیوانگی یا هیجان اشاره دارد.
frenzily
فریزیلی به معنای رفتار سریع و هیجانزده، به گونهای که کنترل بر آن دشوار باشد.
freq
فرکانس، تعداد چرخهها یا نوسانات یک موج در یک دوره زمانی خاص.
frequence
تعداد دفعات وقوع یا ظهور یک چیز در یک زمان مشخص.
frequentable
قابل مراجعه، جایی که مردم میتوانند بهطور متناوب به آن بروند.
frere
برادر، فردی که والدین مشترکی دارد و از لحاظ خونی به یکدیگر وابسته هستند.
freres
برادران، جمع کلمه برادر که به گروهی از برادران اشاره دارد.
frescade
فِرِسک، نوعی هنر دیواری است که با استفاده از رنگهای آبی و مواد دیگر، روی گچ مرطوب نقاشی میشود.
frescoer
نقاش فِرِسک، هنرمندی که تخصص در هنر نقاشی روی گچ مرطوب دارد.
frescoers
نقاشان فِرِسک، جمع کلمه نقاش فِرِسک که به گروهی از هنرمندان اطلاق میشود که در این زمینه فعالیت میکنند.
frescoist
نقاش فِرِسک، هنرمندی که در زمینه نقاشی فِرِسک تخصص دارد.
frescoists
فراسپاسها، هنرمندانی هستند که در هنر نقاشی دیواری بر روی گچ مرطوب تخصص دارند.
freshed
نو شوید، تازه نمودن، به حالت تازگی درآوردن.
freshes
تازهها، محصولات جدید و تازه که معمولاً به تازگی برداشت شدهاند.
freshing
نواختن، تازگی بخشیدن به چیزی، به روز کردن و بهبود وضعیت.
freshish
تقریباً تازه، به نوعی تازگی احساس میشود ولی کاملاً تازه نیست.
freshmanhood
سال اول دانشگاه، دورهای که دانشجویان تازهوارد به محیط دانشگاه عادت میکنند و با چالشهای جدید روبرو میشوند.
freshmanic
مرتبط با ویژگیها یا رفتارهایی که به دانشجویان سال اول مربوط میشود.
freshment
تازه کردن یا نو شدن، به ویژه در زمینههای آموزشی.
fresison
اصطلاحی کمتر شناخته شده که ممکن است در متون قدیمیتر استفاده شود.
fresne
نوعی درخت که در مناطق معتدل رشد میکند.
fresno
فریسنو، نام یک شهر در ایالت کالیفرنیای ایالات متحده است.
fress
فریس، به معنای خوردن زیاد یا گلابی و لذت بردن از غذا است.
fresser
فریسر، به معنای کسی است که زیاد میخورد یا ولع غذا دارد.
fretfully
نگران و مضطرب صحبت کردن یا رفتار کردن.
fretish
حالتی که در آن شخص نگران یا بیقرار به نظر میرسد.
fretize
فرتیز کردن، عملی است که در آن هنرمند یا نوازنده یک قطعه موسیقی را به صورت خاصی اجرا میکند تا صدای منحصر به فردی ایجاد کند.
fretless
بدون فرت، به ابزاری موسیقی اطلاق میشود که در آن نیازی به فرت برای نواختن نتها نیست.