grigris
گریگریها، طلسمهای کوچک که به عنوان نشانهای از خوش شانسی یا حفاظت استفاده میشوند.
grihastha
گریهاستا، مرحلهای از زندگی در فلسفه هندو که در آن فرد به تشکیل خانواده و وجود در جامعه توجه دارد.
grihyasutra
گریهای سوترا، متونی که به توضیح اصول و آداب و رسوم مربوط به زندگی خانگی و خانوادگی در هندوئیسم میپردازد.
grilladed
گریلا دد، نوعی سبک آشپزی که در آن گوشت بر روی آتش یا گریل کباب میشود.
grillading
کباب کردن، به پختن غذا به ویژه گوشت از طریق قرار دادن آن روی مشعل یا حرارت مستقیم اشاره دارد.
grylle
گریل، ابزاری است که برای پخت و پز غذا بر روی حرارت مستقیم استفاده میشود.
grillee
گریل شده، به غذایی که بر روی گریل پخته و حرارت داده شده اطلاق میشود.
griller
کبابپز، شخصی که غذا را بر روی گریل میپزد.
grillers
کبابپزها، افرادی هستند که به طور حرفهای یا تفریحی غذا را بر روی گریل میپزند.
grillework
کار گریل، به ساختارها یا مصنوعات فلزی که معمولاً به شکل مشبک طراحی شدهاند و زیبایی به فضا میبخشند اشاره دارد.
grilly
نوعی پخت و پز که شامل سرخ کردن بر روی مشعل یا برشته کردن با حرارت مستقیم است.
grylli
ترکیبی از حشرات که به خانواده جیرجیرکها تعلق دارند.
gryllid
گونهای از حشرات که در خانواده جیرجیرکها قرار دارند.
gryllidae
خانوادهای از حشرات شامل جیرجیرکهای واقعی که به طور عمده در شب فعال هستند.
gryllos
نوعی از جیرجیرک که به وراثت و ویژگیهای خاص آن اشاره دارد.
gryllotalpa
نوعی جیرجیرک که به دلیل زندگی زیرزمینیاش به جیرجیرک موش مشهور است.
grillroom
اتاق مخصوص برای پختن گوشت بر روی گریل یا کباب کردن.
gryllus
جنس از جیرجیرکها که بیشتر در مطالعات زیستشناسی مورد بررسی قرار میگیرند.
grimacer
کسی که نوشیدنی یا غذا میخورد و در حین این کار صورتش به شکلهای عجیب و غریب درمیآید.
grimacers
جمع grimacerها، افرادی که حالتهای صورت خندهدار و عجیبی میگیرند.
grimacier
بازیگری که به طور خاص در گرفتن حالتهای عجیب و غریب صورت تخصص دارد.
grimacingly
به طوریکه با حالات صورت منفی یا عصبانی انجام میشود.
grimful
غمانگیز، حامل احساسات منفی، به ویژه در مورد موقعیتها یا حالات.
grimgribber
موجود افسانهای که معمولاً با ترس و ناامیدی همراه است و به عنوان یک تهدید در داستانها به شمار میرود.
grimily
به شکل غمانگیز، با نگرش تاریک و نامید.
grimines
تنش یا عدم خوشحالی، به ویژه در زمینههای جدی یا تاریک.
griminess
وضعیت کثیف یا غمانگیز، به ویژه در مکانهای عمومی یا طبیعی.
grimliness
ویژگی یا حالت غمانگیز، معمولاً در زمینههایی که احساس عدم خوشحالی ایجاد میکند.
grimm
گریم، به معنای ترسناک و غمانگیز که معمولاً در داستانها یا افسانهها استفاده میشود.
grimme
گریم، شکل خاص و یا ظاهری که ممکن است شامل ویژگیهای تاریک یا نگرانکننده باشد.
grimmia
گریمیا، یک نوع خزه از خانواده گریمیاها که به دلیل ویژگیهای خاصش شناخته شده است.
grimmiaceae
خانواده گریمیاها، شامل گونههای مختلفی از خزه که در زیستشناسی گیاهی مورد مطالعه قرار میگیرد.
grimmiaceous
گرامیاگونه، به توصیف ویژگیها یا بافتهایی که شبیه به گریمیاها هستند اشاره دارد.
grimmish
غمگین، به حالتی یا حال و هوایی اطلاق میشود که حالتهای غم و اندوه را به همراه دارد.
grimness
سختی، جدیت و تاریکی در احساسات یا اوضاع.
grimnesses
جمع سختی، جدیت و تاریکی در احساسات یا اوضاع.
grimp
عملی در صعود و بالا رفتن از جایی با استفاده از دست و پا.
grimsir
شخصی که به خاطر چهره یا رفتار جدی و سنگین خود ترسناک به نظر برسد.
grimsire
شخصی با ویژگیهای جدی و سختگیرانه، معمولاً در زمینه آموزش یا رهبری.
grinagog
شخصی که همیشه یا به راحتی میخندد و لبخند میزند.