interlibeled
به حالتی اشاره دارد که یک شخص به طور غیرقانونی و نادرست اتهاماتی به فردی دیگر زده است.
interlibelling
این عمل به فرآیند ایجاد یا انتشار اطلاعات نادرست و توهینآمیز در مورد دیگران اشاره دارد.
interlie
به معنای قرار دادن یا لایهلایه کردن اجزا یا متریالها بر روی یکدیگر است.
interligamentary
به فضایی در بدن اشاره دارد که بین لیگامانها قرار دارد و در مطالعات آناتومیکی و جراحی اهمیت دارد.
interligamentous
بین رباطی به فضایی اشاره دارد که در آن رباطها به یکدیگر متصل میشوند و معمولاً در زمینههای پزشکی و آناتومی مورد استفاده قرار میگیرد.
interlight
بیننور به طراحی یا سیستمی اطلاق میشود که به کارگیری نور طبیعی را در فضای داخلی افزایش میدهد.
interlying
بینخواب به لایهها یا مواد قرار گرفته بین دو چیز دیگر گفته میشود، معمولاً در زمینشناسی یا علوم زمین.
interlimitation
بینمحدودیت به محدودیتهای مشترکی اطلاق میشود که بین دو یا چند پدیده وجود دارد.
interlineal
بینخطی به نوشتههای یا توضیحات اضافی اطلاق میشود که بین خطوط اصلی متنی قرار میگیرد.
interlineally
به روشی اشاره دارد که در آن ترجمهها یا توضیحات بین خطوط اصلی متن قرار میگیرند.
interlineary
متن بین خطی، متنی که حاوی ترجمه یا توضیحات در بین خطوط متن اصلی است.
interlinearily
به صورت بین خطی، روشی که در آن توضیحات یا ترجمهها بین خطوط متن وجود دارد.
interlinearly
به شیوهای بین خطی، که در آن تغییرات یا توضیحات در داخل خطها قرار میگیرد.
interlineation
میان خطی، فرآیند افزودن نوشته یا توضیحات بین خطوط یک متن.
interlineations
یادداشتهای بین خطی، مجموعه نوشتهها یا توضیحات اضافه شده به صورت بین خطی.
interlinement
بین نوشتار، عمل یا فرایند اضافه کردن توضیحات یا تحلیلها بین خطوط یک متن.
interliner
لایهای در میان مواد یا در دو شیء که به هم کمک میکند یا آنها را به هم وصل میکند.
interlisp
زبان برنامهنویسی که مخصوصاً در پروژههای هوش مصنوعی به کار میرود.
interloan
به اشتراکگذاری منابع میان کتابخانهها یا نهادهای مختلف.
interlobar
مربوط به نواحی یا قسمتهای مختلف یک عضو یا ساختار.
interlobate
بینپرهای به معنای وجود ویژگیهایی است که در آنها دو یا چند بخش به هم پیوستهاند.
interlocal
بینمحلی به معنای تعامل و همکاری بین دو یا چند منطقه یا جامعه است.
interlocally
بهصورت بینمحلّی به همکاری یا ارتباط بین مناطق مختلف اشاره دارد.
interlocate
به معنای مرتبط کردن یا همکاری کردن با دیگران در زمینه خاصی است.
interlocated
به معنای قرار داشتن در نزدیکی یا در کنار یکدیگر است.
interlocating
به معنای در حال مرتبط کردن یا همکاری کردن با دیگران به منظور بهبود نتیجه است.
interlocation
مکانیابی، درک موقعیتی که در آن دو یا چند چیز در کنار هم قرار دارند.
interlocker
قفلکننده، وسیلهای برای قفل کردن یا وصل کردن دو یا چند چیز به هم.
interloculli
بینزبانیها، جایی که دو یا چند زبان با هم ارتباط برقرار میکنند.
interloculus
بینزبانک، ناحیهای خاص در آناتومی برای ارتباط.
interlocus
بینمکان، حیطهای در سیستم ژنتیکی برای اشاره به مکانهای مختلف.
interlocution
گفتوگو یا مکالمه، به ویژه در زمینههای رسمی یا حقوقی.