jaundices
زردی، وضعیتی که به زرد شدن پوست و چشمها اشاره دارد.
jaundicing
زرد شدن، به ویژه در ارتباط با بیماری یا اختلال.
jauner
رنگ زرد، به عنوان یکی از رنگهای اصلی که در چرخه رنگها قرار دارد و معمولاً به شادابی و روشنایی مرتبط است.
jauntie
سفر یا پیادهروی کوتاه و نشاطآور، معمولاً در محیطهای طبیعی.
jauntily
به طرز شاد و شاداب، نشاندهنده اعتماد به نفس و خوشحالی.
jauntiness
وضعیت یا ویژگی شادابی و نشاط، معمولاً در موقعیتهای اجتماعی.
jauntingly
به طور خوشحال و شاداب و به حالت فرحبخش.
jaup
پریدن یا پاشیدن آب و مواد دیگر، به ویژه در شرایط غیررسمی.
jauped
جاویدن، تولید رنگ و شکل بصری به شکلی خلاقانه و جدید.
jauping
جاویدن، عمل تولید رنگ و شکل بصری با استفاده از تکنیکهای خاص.
jaups
جاویدنها، تکههای رنگی و شکلهای بصری ایجادشده در هنر.
javahai
جاوهای، سنگ قیمتی نایاب که به دلیل زیبایی و خاص بودنش شناخته میشود.
javali
جاولی، فرم رقص سنتی که در فرهنگ هندورنی شناخته شده است.
javanee
جاوانه، نوعی پارچه با طرحهای زیبا و پیچیده.
javanine
جاوانین، نوعی پروانه که به خاطر رنگهای خاص و زیباییاش شناخته شده است.
javas
جاواها، اشاره به فرهنگ و سنتهای خاص منطقه جاوا در اندونزی.
javel
نیزه، ابزاری بلند و تیز برای پرتاب که در مسابقات ورزشی مورد استفاده قرار میگیرد.
javeline
نیزه، ابزاری برای پرتاب در مسابقات ورزشی مانند دو و میدانی.
javelined
پرندهٔ جانبی در پرتاب نیزه که به یک ورزشکار اشاره دارد که در این رشته فعالیت میکند.
javelineer
پرتابگر نیزه، به ورزشکاری اطلاق میشود که در این رشته ورزشی تخصص دارد.
javelining
عمل پرتاب نیزه، ورزشی است که در آن ورزشکار باید یک نیزه را به دورترین فاصله پرتاب کند.
javelot
نیزه، ابزاری است که برای پرتاب در ورزشهای مربوط به دو و میدانی استفاده میشود.
javer
جاور، به معنای کسی است که در پرتاب اشیاء یا ابزارهای مختلف مهارت دارد.
javitero
جاویتر، به فردی اطلاق میشود که در رشته پرتاب نیزه تخصص دارد.
jawab
جواب، به معنای پاسخ به سؤال یا اظهار نظری است.
jawbation
جوابگویی، به عمل پاسخ دادن به سوالات یا نظریات اشاره دارد.
jawbreak
جو شکستن، نوعی شیرینی سفت و گرد که برای خوردن نیاز به زمان و تلاش دارد.
jawbreaking
جو شکستن، به معنای بسیار سخت و دشوار است، معمولاً در مورد کارها یا چالشها استفاده میشود.
jawbreakingly
به صورت جو شکستن، به معنای به طرز بسیار فوقالعاده یا غیرقابل تصور است.
jawcrusher
جو شکن، دستگاهی صنعتی برای خرد کردن سنگهای بزرگ به قطعات کوچکتر.
jawfall
سقوط فک، حالتی است که فرد به دلیل تعجب یا شوک چیزی، فک آن پایین بیفتد.
jawfallen
سقوط فک، به معنای حالتی است که شخص به دلیل شگفتی یا تحسین، فک او به سمت پایین میافتد.
jawfeet
پای فکی، نوعی ساختار بدن در برخی از موجودات که دارای ویژگیهای خاصی برای گرفتن و نگهداشتن شکار میباشد.
jawfoot
پای فکی، بخشی از بدن برخی موجودات که به آنها کمک میکند تا بهتر در محیط خود حرکت کنند.
jawfooted
دارای پای فکی، اصطلاحی برای توصیف جانورانی که دارای ویژگیهای خاصی در پای خود هستند.
jawhole
حفره فکی، نقطهای در آناتومی برخی موجودات که به واسطه آن تغذیه و شکار صورت میگیرد.
jawy
ظاهر یا ویژگیهای مربوط به فک، اصطلاحی برای توصیف اجزا و شکل فک در موجودات.
jawless
فاقد فک، اصطلاحی برای توصیف جانورانی که ویژگی فکی ندارند و به همین دلیل روشهای خاصی برای تغذیه دارند.
jawlike
Jawlike، به معنای شباهت به فک یا دارای ویژگیهای مشابه با فک، معمولاً در توصیف شکل یا ساختار استفاده میشود.
jawp
Jawp، یک ابزار یا روش خاص در یادگیری زبان برای تقویت و تسلط بر واژگان و جملات است.