nonnegotiation
عدم مذاکره، به معنای عدم انعطاف در بحثها یا توافقات است که میتواند به مشکلات منجر شود.
nonnephritic
غیرکلیوی، به معنای اینکه مرتبط با کلیهها نیست.
nonnervous
غیرعصبی، به معنای عدم وجود اضطراب یا استرس.
nonnervously
بهطور غیرعصبی، به معنای صحبت یا عمل کردن بدون اضطراب.
nonnervousness
عدم اضطراب، حالتی که شخص در شرایط استرسزا دچار تنش و اضطراب نیست.
nonnescience
غیرعلمی، رویکردهایی که از روشهای علمی دور هستند و بیشتر به فلسفه و تخیل مربوط میشوند.
nonnescient
غیرعلمی، به ایدهها یا نظریههایی اطلاق میشود که بر پایه علم نیستند.
nonneural
غیرعصبی، به عوامل یا پروسههایی اشاره دارد که به طور مستقیم با سیستم عصبی مرتبط نیستند.
nonneurotic
غیرعصبی، افرادی که اضطراب و نگرانیهای غیرمنطقی را تجربه نمیکنند.
nonneutral
غیرخنثی، به مواضع یا نظراتی اشاره دارد که صرفاً وابسته به یک طرف نیستند و به تحمیل نظر خاصی منجر میشوند.
nonneutrality
عدم بیطرفی به حالتی اشاره دارد که در آن یک فرد یا سازمان نظر خاصی را به طرفی ترجیح میدهد.
nonneutrally
به حالتی اشاره دارد که فرد یا متن، بیطرف نیست و نظر خاصی را بیان میکند.
nonny
اصطلاحی محبتآمیز یا کنیه که معمولاً به بچهها یا افراد نزدیک اطلاق میشود.
nonnicotinic
به گیرندههایی اطلاق میشود که تحت تأثیر نیکوتین قرار نمیگیرند.
nonnihilism
مفهومی فلسفی که به زندگی و وجود ارزش میدهد و آنها را بیمعنا نمیداند.
nonnihilist
فردی که به فلسفه عدم وجود یا بیمعنایی باور ندارد و در عوض به ارزش و معنا ایمان دارد.
nonnihilistic
غیرنیهیلیستی به معنای عدم اعتقاد به نیهیلیسم است، نظریهای که وجود هیچ چیزی را انکار میکند.
nonnitric
غیرنیترکی به ترکیباتی اطلاق میشود که حاوی نیتروژن به شکل نیتریک نیستند.
nonnitrogenized
غیرنیتروژنی به موادی اطلاق میشود که مقادیر نیتروژن در آنها وجود ندارد.
nonnitrogenous
غیرنیتروژنی به ترکیباتی اشاره دارد که دارای نیتروژن نیستند.
nonnitrous
غیرنیتروزی به گازهایی اشاره دارد که شامل نیتروس نمیشوند.
nonnobility
غیرشوکت به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد از طبقه نجیب نیست.
nonnoble
غیر نجیب به فردی اشاره دارد که از خانوادهها یا طبقات اجتماعی با اصالت و اعتبار کمتر به دنیا آمدهاست.
nonnocturnally
غیر شبانه به فعالیتهایی اشاره دارد که در شب انجام نمیشوند.
nonnomad
غیر نوماد به فردی اشاره دارد که زندگی بیثبات و سفر را انتخاب نمیکند.
nonnomadic
غیر نومادیک به سبکی از زندگی اشاره دارد که به سفر و جابجایی مداوم وابسته نیست.
nonnomadically
به شیوهای غیر نومادیک که به زندگیای اشاره دارد که در آن از جابجایی مداوم پرهیز میشود.
nonnominalistic
غیر اسمی به رویکردی اشاره دارد که بر مفاهیم و معانی بهجای نامها و برچسبها تأکید میکند.
nonnomination
عدم نامزدی، به معنای عدم انتخاب یا معرفی شخصی برای دریافت یک جایزه یا موقعیت خاص است.
nonnormal
غیرمعمول، به معنای خارج از حالت عادی یا استاندارد است.
nonnormality
غیرعادی بودن، حالت یا کیفیت چیزی است که عادی نیست و به طور معمول انتظار نمیرود.
nonnormally
غیرمعمولاً، به معنای انجام کاری به گونهای است که با حالت عادی سازگار نیست.
nonnormalness
غیرعادی بودن، حالتی که چیزی به لحاظ طبیعی و معمولی نیست.
nonnotable
غیرقابل توجه، به معنای عدم جلب توجه یا اهمیت در یک زمینه خاص است.
nonnotableness
غیر قابل توجهی یعنی حالتی که مورد توجه یا اهمیت قرار نگیرد.
nonnotably
به طور غیر قابل توجه، به شکلی که اهمیت خاصی نداشته باشد.
nonnotational
غیر نشانهای، به معنای عدم وجود علامت یا نشانی که چیزی را مشخص کند.
nonnotification
عدم اطلاعرسانی، به معنای عدم ارسال اطلاعات یا اخطارها به افراد مربوطه.
nonnotional
غیر مفهومی، به معنای عدم وجود ارجاع به یک مفهوم یا ایده خاص.
nonnoumenal
غیر پدیدهای، به معنای عدم ارتباط با واقعیتهای قابل مشاهده یا فیزیکی.