officerial
مربوط به وظایف افسران، مسئولیت‌های رسمی در یک سازمان.
officerism
آفیسر گرایی، نوعی رفتار یا سیاست است که در آن منافع و خواسته‌های مقامات و افسران بر منافع عمومی و مردم عادی اولویت دارند.
officerless
بدون افسر، به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک یا چند مقام رسمی وجود ندارند و این موضوع ممکن است باعث سردرگمی یا عدم مدیریت مناسب شود.
officership
وظیفه افسر بودن، اشاره به مقام و مسئولیت‌هایی دارد که شخص به عنوان یک مقام رسمی به عهده می‌گیرد.
officialisation
رسمی‌سازی، به فرایند تعیین و تأیید یک مورد به عنوان یک سیاست یا قانون رسمی اشاره دارد.
officialism
رسمی‌گرایی، تمایل به پایبندی به رویه‌های رسمی و قوانین بدون در نظر گرفتن نیازهای واقعی و شرایط است.
officiality
رسمی بودن، به وضعیت یا کیفیت داشتن یک چیزی به عنوان رسمی و معتبر اشاره دارد.
officialities
رسمیات، شرایط و قواعد رسمی که در یک رویداد یا موقعیت خاص وجود دارد.
officialization
رسمی کردن یا به رسمیت شناختن یک چیز در یک زمینه رسمی.
officialty
مقامات رسمی یا افرادی که در یک نهاد یا سازمان رسمی عمل می‌کنند.
officiary
شخص یا مقامی که کارهای رسمی را در یک مراسم یا مناسبت انجام می‌دهد.
officiation
برگزاری یک مراسم یا اقدام رسمی، به ویژه در زمینه‌های مذهبی یا قانونی.
officiator
شخصی که مسئول برگزاری و مدیریت یک مراسم رسمی است.
officina
کارگاه، محلی که در آن کارهای هنری یا تولیدی انجام می‌شود.
officinally
به‌طور دارویی، به‌طور رسمی به عنوان دارو یا درمان استفاده می‌شود.
officio
سمت، مقام، یا مسئولیتی که به یک شخص واگذار شده است.
officiously
به‌طور خودرأیانه و با در نظر نگرفتن دیگران.
officiousness
خودرأیی، تمایل به دخالت یا مشاوره دادن به دیگران به‌طور غیرضروری.
offishly
با بی‌اعتنایی یا ناخوشایندی، به‌طور خاص نسبت به دیگران.
offishness
سردی اجتماعی، رفتار یا وضعیت فردی که در تعاملات اجتماعی علاقه یا صمیمیت کمی نشان می‌دهد.
offlap
تداخل، وضعیت یا فرآیند بال‌هایی که به یکدیگر متصل شده‌اند و در نتیجه بر دینامیک پروازی تأثیر می‌گذارند.
offlet
جویبار یا کانالی که به یک منبع آب اصلی متصل می‌شود.
offlicence
مجوزی که به یک فروشگاه یا مکان اجازه می‌دهد مشروبات الکلی بفروشد.
offlook
نگاه سرد یا بی‌احساس که نشان‌دهنده بی‌علاقگی یا عدم رضایت است.
offpay
پرداخت زودتر از موعد بدهی یا قسط‌ها.
offprinted
چاپ شده به روش‌های خاص که معمولاً برای نسخه‌های غیررسمی یا ویژه استفاده می‌شود.
offprinting
فرآیند چاپی که به شیوه‌ای غیررسمی یا غیرمعمول انجام می‌شود.
offpspring
نسل جدیدی از یک گیاه یا موجود زنده که به صورت غیررسمی به آن اشاره می‌شود.
offsaddle
عملی که در آن اشیاء از سطحی برمی‌داریم تا فضای زیر آن تمیز شود.
offscape
چیدمانی خاص از یک فضای خارج از خانه که به غیررسمی بودن زمین و طراحی آن اشاره دارد.
offscour
عملی که در آن کثیفی یا لکه‌ها از سطحی به تازگی جدا می‌شوند.
offscourer
پاک‌کننده، شخصی که وظیفه پاک‌سازی و تمیز کردن محیط را دارد.
offscouring
عمل پاکسازی، فرآیند از بین بردن زباله‌ها و کثیفی‌ها.
offscum
کثیفی، باقی‌مانده‌ای سطحی که از جمع شدن مواد زاید به وجود می‌آید.
offsprings
فرزندان، نسل‌های جدید که از والدین به وجود می‌آیند.
offtype
نوع غیرمعمول، دسته‌ای که به طور متعارف انتظار نمی‌رود.
offtrack
خارج از مسیر، زمانی که چیزها به طور نادرست پیش می‌روند.
offuscate
پنهان کردن یا واضح نکردن یک موضوع یا حقیقت.
offuscation
پنهان‌سازی یا واضح نکردن یک حقیقت.
offward
غیرطبیعی و بی‌توجه به اوضاع.