overjaded
حس اشباع از چیزی که قبلاً جذاب بود، به ویژه به دلیل تکرار مداوم آن.
overjading
فرآیند یا وضعیت اشباع شدن از چیزی که به آن عادت کرده‌اید.
overjawed
احساس شگفتی یا حیرت عمیق در برابر یک تجربه یا پدیده.
overjealous
حالت یا احساسی که فرد نسبت به چیزها و افراد دیگر به طور غیرمنطقی حسادت می‌کند.
overjealously
با شدت زیاد حسادت ورزیدن یا محافظت کردن به خاطر احساس مالکیت.
overjealousness
حساسیت بیش از حد به چیزی یا کسی که ممکن است باعث ایجاد تنش یا حساسیت بی‌مورد شود.
overjob
وضعیتی که در آن فرد بیشتر از ظرفیت خود کار می‌کند یا بیش از حد مسئولیت بر عهده دارد.
overjocular
بیش از حد شوخ و شاداب، به طوری که ممکن است جدیت موقعیت را تحت‌الشعاع قرار دهد.
overjocularity
حالتی که در آن شوخی و طنازی بیش از حد، جدیت یا تمرکز بر موضوع اصلی را کاهش می‌دهد.
overjocularly
به‌صورت بیش از حد شوخی و طنازانه، به گونه‌ای که ممکن است بعضی افراد را ناراحت کند.
overjoy
لذت و خوشحالی بیش از حد که به شدت احساس می‌شود.
overjoyful
حالت بسیار خوشحال و شاداب به طوری که خوشحالی از حد معمول فراتر رود.
overjoyfully
به طور بسیار خوشحال و شادی.
overjoyfulness
حالت یا کیفیت بسیار خوشحالی.
overjoying
عمل یا حالت خوشحال کردن یا بسیار خوشحال شدن.
overjoyous
حالت بسیار خوشحال و شاد.
overjoyously
به طور بسیار خوشحال و شاد.
overjoyousness
شادی یا خوشحالی زیاد، حالتی از سرخوشی افراطی که می‌تواند موجب خوشحالی مفرط در فرد شود.
overjoys
خوشحال کردن یا شاد کردن بیش از حد به ویژه در زمینه‌های اجتماعی و خانوادگی.
overjudge
قضاوت سختگیرانه یا افراطی دربارهٔ فرد یا شرایط، به ویژه در زمان عدم داشتن اطلاعات کافی.
overjudging
عمل قضاوت کردن به شدت یا افراطی، که می‌تواند عواقب منفی در روابط فردی داشته باشد.
overjudgment
قضاوت بیش از اندازه یا سخت‌گیرانه، که می‌تواند نتایج منفی در تعاملات اجتماعی داشته باشد.
overjudicious
بیش از حد محتاط و قضاوت کننده، به ویژه در موقعیت‌هایی که نیاز به اقدام سریع وجود دارد.
overjudiciously
به طور بیش از حد عاقلانه، به شیوه‌ای که نشان‌دهنده احتیاط زیاد یا دقت به جزئیات باشد.
overjudiciousness
عقلانیت بیش از حد، احتیاط یا دقت بیش از حد در تصمیم‌گیری یا عمل.
overjump
پریدن بیش از حد یا از روی چیزی به طور غیرمعمول.
overjust
توجیه بیش از حد، برای توجیه یا توضیح دادن موضوعی به شدت.
overjutting
برآمدگی بیش از حد، به جایی اشاره دارد که چیزی به طور غیر معمول از خط طبیعی خود بیرون زده باشد.
overkeenly
اشتیاق بیش از حد، به ویژه به صورتی که ممکن است منجر به اشتباهات شود.
overkeenness
شوق و اشتیاق زیاد، به‌ویژه در شرایطی که ممکن است منجر به فشار یا استرس شود.
overkeep
نگهداری بیش از حد از چیزی، به‌ویژه در مورد افراد یا اشیاء که باعث می‌شود فضای مناسب حفظ نشود.
overkick
زدن یا کشتن بیش از حد به‌ویژه در ورزش، به‌خصوص در فوتبال، که می‌تواند منجر به عدم کنترل شود.
overkilled
بیش از حد انجام دادن یا اجرا کردن یک ایده به طوری که نتیجه اثرگذاری خود را از دست بدهد.
overkilling
عمل بیش از حد انجام دادن یا اجرا کردن یک برنامه یا ایده به طوری که اثرات منفی ایجاد کند.
overkills
حملات یا انتقادات بیش از حد و غیرضروری، که به جای بهبود وضعیت، موجب آسیب می‌شود.
overkind
بیش از حد مهربان، به معنای نشان دادن محبت و توجه زیاد به دیگران، گاهی اوقات به گونه‌ای که باعث اذیت شود.
overkindly
به طور بیش از حد مهربان، به معنای اقدام یا گفتاری که فراتر از حد معمول مهربانی است.
overkindness
بیش از حد مهربانی، به معنای نشان دادن محبت و توجه بیش از حد که ممکن است عواقب منفی داشته باشد.
overking
برتر پادشاه، به معنای پادشاهی که بر دیگر پادشاهان یا حکام سلطنت می‌کند.
overknavery
بیش از حد فریبکاری، به معنای نشان دادن رفتار فریبکارانه و ناپسند به طور افراطی.