overreachingness
حالت یا کیفیت بیش از حد بودن یا فراتر از حد نرمال عمل کردن.
overreactive
تمایل به واکنش بیشتر از حد معمول به موقعیت‌ها یا محرک‌ها.
overread
به طور بیش از حد به معنی یا تفسیر یک متن توجه کردن.
overreader
فردی که تمایل دارد به طور بیش از حد معانی یا تحلیل‌های پیچیده‌تری از متن‌ها استخراج کند.
overready
حالت یا کیفیت بیش از حد آماده بودن برای یک رویداد یا موقعیت.
overreadily
به راحتی و بدون تامل.
overreadiness
تمایل بیش از حد یا بی‌توجهی به موقعیت قبل از اقدام.
overreading
تفسیر کردن یا تحلیل کردن متن به گونه‌ای که فراتر از منظور واقعی آن باشد.
overrealism
واقع‌گرایی بیش از حد که ممکن است اثر را نامطلوب کند.
overrealistic
دارای ویژگی‌های واقع‌گرایانه به گونه‌ای که ممکن است غیرمعمول یا ناخوشایند باشد.
overrealistically
به شکل بیش از حد واقع‌گرایانه و غیرمعمول.
overreckon
بیش از حد برآورد کردن، به ویژه در مورد زمان یا هزینه‌ها، در برخی مواقع می‌تواند منجر به مشکلات شود.
overreckoning
بیش از حد برآورد کردن، به‌ویژه در مورد هزینه‌ها یا زمان، که ممکن است به مشکلاتی در برنامه‌ریزی منجر شود.
overrecord
بیش از حد ثبت کردن، به معنای ثبت اطلاعات بیشتر از آنچه که لازم است.
overreduce
بیش از حد کاهش دادن، به ویژه در مورد محتوا یا مواد.
overreduced
بیش از حد کاهش یافته، به معنی کاهش داده شده به اندازه‌ای که کیفیت یا محتوای آن تحت تأثیر قرار گیرد.
overreducing
کاهش بیش از حد، عمل کاهش داده شدن اطلاعات به سطحی که نیاز نیست.
overreduction
کاهش بیش از حد به معنای کاهش ناپسند یا نادرست یک چیز، به‌ویژه در یک زمینه علمی یا هنری.
overrefinement
پیشرفت بیش از حد به معنای بهینه‌سازی یا اصلاحی که به موارد غیرضروری یا پیچیدگی‌های زیاد منجر می‌شود.
overreflection
تأمل بیش از حد به معنای تفکر یا بررسی مکرر در مورد یک موضوع که ممکن است به دردسر منجر شود.
overreflective
بیش از حد تأمل‌بر به معنای اندیشیدن به مواردی بیش از حد ضروری و معمولی.
overreflectively
به طور بیش از حد تأمل‌گرانه، به این معنی که فرد به تفکر درباره افکار یا احساساتش به دلایل مختلف می‌پردازد.
overreflectiveness
بیش از حد تأمل‌گری به معنای ایجاد شرایطی است که در آن فرد نیاز به تفکر مکرر و عمیق در مورد ذهنیات و کارها دارد.
overregiment
بیش از حد به نظام‌مند کردن چیزی یا کسی اشاره دارد، به ویژه در زمینه‌هایی که آزادی عمل کاهش می‌یابد.
overregimentation
معنا به سازمان‌دهی بیش از حد اشاره دارد که می‌تواند بر عملکردها اثر منفی بگذارد.
overregister
به ثبت یا گزارش اطلاعات به صورت بیش از حد اشاره دارد.
overregistration
حالت ثبت یا گزارش اطلاعات به شکل بیش از حد اشاره دارد که می‌تواند منجر به مشکلات شود.
overregular
به حالتی اشاره دارد که در آن الگوها یا قوانین به‌طور غیرطبیعی و بیش از حد رعایت می‌شوند.
overregularity
حالت یا ویژگی نظم بیش از حد در یک ساختار یا الگو را توصیف می‌کند.
overregularly
به معنای انجام کاری به طور مکرر و بیش از حد مرتب یا سازمان‌یافته.
overregulate
تنظیم یا کنترل کردن بیش از حد یک شرایط یا صنعت.
overregulated
به معنای تحت تنظیم یا کنترل بیش از اندازه قرار گرفتن.
overregulating
به معنای فرآیند اعمال تنظیمات یا قوانین به طور مفرط.
overregulation
به معنای وضع قوانین و مقررات بیش از حد، به ویژه در زمینه کسب و کار.
overrelax
به معنای استراحت بیش از حد یا بی‌توجهی به مسئولیت‌ها.
overreliant
بستگی بیش از حد به چیزی یا کسی، به‌طوریکه فرد نتواند به‌تنهایی عمل کند.
overreligion
دینی فوق‌العاده یا غیرطبیعی، به‌خصوص هنگامی که به بیش از حد تأکید می‌شود.
overreligiosity
پیروی بیش از حد از اصول و رسوم مذهبی به‌طوریکه ممکن است دیگران را دور کند.
overreligious
فردی که به شدت به اصول مذهبی خود پایبند است.
overreligiously
به‌طور بیش از حد دینی، به‌خصوص در رفتار و عمل.