overterrible
بسیار بد یا وحشتناک به گونهای که فراتر از توصیفهای عادی باشد.
overtest
آزمایش کردن بیش از حد یک محصول یا نظریه برای اطمینان از صحت و صحت آن.
overtheatrical
بسیار تئاتری یا نمایشی به طوری که بیش از حد احساسات را نشان میدهد.
overtheatrically
به طرز فوقالعادهای تئاتری، با آثاری که نشاندهنده احساسات نمایشی هستند.
overtheatricalness
حالت یا کیفیت بسیار تئاتری یا نمایشی بودن، که ممکن است بیش از حد احساسات را بیان کند.
overtheorization
زیاد نظریه دادن به یک موضوع، به ویژه در تحصیلات یا هنر، به شکلی که اصول اولیه یا تجربیات عملی را تحت الشعاع قرار دهد.
overtheorize
زیاد نظریه پردازی کردن درباره یک موضوع، به طوری که ممکن است اصل موضوع را پیچیده کند.
overtheorized
وقتی یک ایده یا دیدگاه به طور یکنواخت و بیش از حد نظریه پردازی شده باشد.
overtheorizing
عمل بیش از حد نظریه پردازی کردن؛ ایجاد نظریههای متقابل و پیچیده برای موضوعات که باعث سردرگمی میشود.
overthick
به معنای غلیظتر از حد معمول بودن، به ویژه در مورد مایعات مانند سس یا رنگ.
overthickly
به طرز غیر طبیعی غلیظ؛ به ویژه در مورد مایعاتی که به طور زیاد یا به شکل زیاد پخش شدهاند.
overthickness
ضخامت بیش از حد به وضعیتی اطلاق میشود که چیزها به اندازه لازم ضخیمتر هستند.
overthin
نازکی بیش از حد به حالتی گفته میشود که چیزی بیشتر از آنچه که لازم است باریک است.
overthinly
به صورت بیش از حد نازک، در حالی که به نحوی ناکافی یا غیر مؤثر انجام میشود.
overthinness
نازکی بیش از حد به وضعیت یا حالتی اطلاق میشود که چیزی بیش از حد نازک است.
overthought
تفکر بیش از حد به وضوح و تشخیص در تصمیمگیری آسیب میزند و ابهام ایجاد میکند.
overthoughtful
بیش از حد فکر کردن به معنای توجه بسیار زیاد به جزئیات و نتایج احتمالی.
overthoughtfully
به طور بیش از حد در مورد چیزی فکر کردن، معمولاً به معنای تحلیل و بررسی دقیق و دقیقتر از حد نیاز.
overthoughtfulness
ویژگی یا حالت فکر کردن به موضوعات به میزان بیش از حد، به ویژه در موقعیتهای اجتماعی یا تصمیمگیری.
overthrifty
ویژگی یا حالتی از صرفهجویی بیش از حد، که میتواند مانع از زندگی شاد و پر از لذت شود.
overthriftily
به طرز بیش از حد صرفهجویانه، معمولاً به معنای تأکید بر اقتصاد یا کاهش هزینهها.
overthriftiness
حالت یا ویژگی صرفهجویی بیش از حد، که میتواند بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد.
overthrong
پر کردن یا تجمع بیش از حد مردم در یک مکان، که میتواند باعث مشکلات یا خطرات شود.
overthrowable
قابل براندازی به معنای این است که حکومتی یا نظامی میتواند از مقام خود برکنار شود یا به طور قهرآمیز خاتمه یابد.
overthrowal
براندازی به معنای عمل یا فرآیند برکنار کردن یک نظام یا مقام است.
overthrower
برانداز به شخصی اطلاق میشود که در عمل برکناری یک حکومت یا نظام نقشی ایفا میکند.
overthrowers
براندازان به گروهی از افرادی گفته میشود که به طور جمعی برای برکناری یک حکومت یا نظام تلاش میکنند.
overthwart
خنثی کردن به معنای موفق به جلوگیری از وقوع یک عمل، نقشه یا برنامه است.
overthwartarchaic
خنثی کردن با بار معنایی کهن به معنای جلوگیری یا مخالفت با چیزی است.
overthwartly
به معنای عمل کردن به شیوهای غیرمستقیم یا پیچیده به جای مستقیم.
overthwartwise
به معنای رویکردی غیرمستقیم یا پیچیده در مدیریت یک وضعیت.
overtide
به معنای جزر و مدی از احساسات یا تغییرات.
overtight
به معنای خیلی تنگ یا محکم بستهشده.
overtightly
به معنای خیلی محکم یا بهطور ناهنجار و بیش از حد سفت بودن است.
overtightness
به معنای حالت یا کیفیت بسیار محکم و بهطور غیرطبیعی میباشد.
overtill
به معنای زیر و رو کردن زمین به فراوانی یا بیشتر از حد معمول است.
overtilt
به معنای کج شدن به اندازهای بیشتر از حد طبیعی است.
overtimbered
به معنای خیلی چوبی و ساختار یافته با چوب بهطور زائد است.