fronded
فروند (fronded) به معنی داشتن برگچه‌های فراوان و بزرگ است، معمولاً در گیاهانی مانند نخل یا سرخس استفاده می‌شود.
frondent
فروندنت (frondent) به معنی گیاهانی است که در حال رشد و گسترش هستند و برگچه‌های آن‌ها در حال ظهور است.
frondesce
فروندس (frondesce) به معنای شروع به رشد و ظهور برگچه‌ها است.
frondesced
فروندسد (frondesced) به معنی رشد کرده و برگچه‌های خود را ظاهر کرده است.
frondescent
فروندسنت (frondescent) به معنی در حال رشد و ظهور برگچه‌ها است.
frondescing
فروندسکینگ (frondescing) به معنای در حال حاضر در حال رشد و ظهور برگچه‌ها است.
frondiferous
فروندیفرس به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای برگ‌های بزرگ و پرپشت هستند.
frondiform
فروندیفرم به شکلی اطلاق می‌شود که شبیه به فروندها یا برگ‌های بزرگ باشد.
frondigerous
فروندیگرس به گیاهانی گفته می‌شود که دارای فروندها هستند.
frondivorous
فروندیوروس به موجوداتی گفته می‌شود که از فروندهای گیاهان تغذیه می‌کنند.
frondless
بدون فروند، به گیاهانی اطلاق می‌شود که فاقد هرگونه فروند هستند.
frondlet
فروندلت به فروند‌های کوچک‌تر و جوان‌تر اطلاق می‌شود.
frondose
فروندوز به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای برگ‌ها یا شاخه‌های بزرگ و انبوه هستند.
frondosely
به روشی که در آن برگ‌های زیادی وجود دارد.
frondous
به طور کلی به مکان یا گیاهی که دارای برگ‌های فراوان باشد، اطلاق می‌شود.
frontad
نمایی که در جلوی یک ساختمان یا شیء قرار دارد.
frontalis
عضله‌ای در ناحیه پیشانی که در حرکات ابروها نقش دارد.
frontality
به حالت یا ویژگی نمای جلو یا رو به جلو در هنر یا معماری اشاره دارد.
frontally
به معنای مواجه شدن یا دیدن چیزی به طور مستقیم و روبه‌رو.
frontate
واژه‌ای که به صورت توصیفی در زمینه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.
frontbencher
به شخصی در مجلس یا نوعی ساختار سیاسی اشاره دارد که در ردیف جلویی نشسته و به تصمیم‌سازی می‌پردازد.
frontcourt
به بخشی از زمین بازی اشاره دارد که نزدیک به سبد است.
frontenis
یک ورزش راکتی است که معمولاً دو یا چهار نفره بازی می‌شود.
fronter
به فردی اطلاق می‌شود که در خط مقدم قرار دارد یا ایده‌ها و دیدگاه‌های جدید را پیش می‌برد.
frontierless
بدون مرز، مفهومی که به عدم وجود حدو مرزی در جاها یا تجربیات اشاره دارد.
frontierlike
شبیه به سرحد، به حالتی اشاره دارد که ویژگی‌های مرزها یا مناطق مرزی را دارد.
frontierman
سرحد نشین، شخصی که در مناطق مرزی زندگی می‌کند و با زندگی در طبیعت آشناست.
frontignac
فرونیگان، نوعی شراب سفید شیرین که به طور خاص در فرانسه تولید می‌شود.
frontignan
فرونیگان، نام یک شهر در فرانسه که معروف به سواحل زیبا و شرابش است.
frontingly
به طور صریح، به شیوه‌ای که بدون هیچ گونه پیچیدگی یا ابهام مستقیم باشد.
frontirostria
فرانتیرواستریا، نامی برای گونه‌ای از ماهی با قاعده فیزیکی خاص که عمدتاً در مناطق خاصی یافت می‌شود.
frontis
فرانتس، قسمتی از یک کتاب که در آن عنوان یا طراحی اولیه نمایش داده می‌شود.
frontispieced
فرانتیسپیست، به معنای داشتن تصویر یا طراحی در صفحه آغازین یک اثر نوشتاری است.
frontispiecing
فرانتیسپیسم، فرایند تزئین صفحات آغازین آثار نوشتاری با تصاویر یا طراحی‌های زیبا.
frontlash
فرانتلاش، اصطلاحی در مهندسی برای توضیح قسمتی از طراحی که به بهینه‌سازی عملکرد کمک می‌کند.
frontless
فرانت‌لس، به معنای طراحی یا لباسی است که قسمت جلو ندارد.
frontlessly
بدون جلو، به معنای انجام کاری بدون نگرش یا نگاه از جلو.
frontlessness
عدم وجود جلو، وضعیتی که در آن جلو وجود ندارد یا نادیده گرفته می‌شود.
frontoauricular
منطقه‌ای در آناتومی که بین ناحیهٔ پیشانی و گوش قرار دارد.
frontoethmoid
منطقه‌ای در آناتومی که بین ناحیهٔ پیشانی و اتموئید قرار دارد.