incests
رابطه‌های جنسی بین افراد نزدیک فامیل.
incestuously
به معنای روابط غیرقانونی یا نادرست بین اعضای خانواده، به ویژه از نظر جنسی.
incestuousness
حالت یا ویژگی داشتن روابط غیرقانونی یا نادرست بین اعضای خانواده.
incgrporate
ادغام کردن، شامل کردن یا ترکیب کردن.
inchain
زنجیر کردن یا به زنجیر بستن.
inchamber
در اتاق یا مکان بسته، به ویژه برای مقاصد خصوصی.
inchangeable
غیرقابل تغییر، ثابت و غیرقابل تعدیل.
inchant
افسون کردن، به معنای تاثیر گذاشتن به شیوه‌ای جادویی یا غیرفردی.
incharitable
غیر خیرخواه، به معنای نداشتن تمایل به کمک یا دلسوزی به دیگران.
incharity
خیریه، نهاد یا فعالیتی که با هدف کمک به نیازمندان و بهبود وضعیت اجتماعی فعالیت می‌کند.
inchase
دنبال کردن به آرامی یا با احتیاط، معمولا در شرایطی که صید نیاز به دقت دارد.
inchastity
حیا، به معنای حفظ خود و عدم ارتباطات نامناسب در زمینه‌های اجتماعی.
incher
انچ، واحد اندازه‌گیری که عموماً در صنایع نجاری و ساخت و ساز استفاده می‌شود.
inchest
اینچست به معنای ضخیم و نرم است و معمولاً برای توصیف پارچه‌ها یا اشیاء مشابه استفاده می‌شود.
inchling
اینچلینگ به موجودات بسیار کوچک و ظریف اشاره دارد.
inchoacy
اینچواسی به معنای ناپایداری یا ناقص بودن چیزی، به ویژه در مراحل اولیه.
inchoant
اینچوآنت به مفهوم ناپایدار یا در حال شکل‌گیری به کار می‌رود.
inchoated
اینچوات شده به معنای عدم تکمیل یا شکل‌گیری کامل است.
inchoately
اینچواتی به معنای عدم وضوح یا ناتمامی در بیان است.
inchoateness
در ابتدایی‌ترین یا نارس‌ترین حالت بودن، عدم تحقق کامل.
inchoating
فعل ناشی از واژه 'inchoate' به معنای در حال شکل‌گیری.
inchoation
آغاز یا شروع چیزی، به ویژه در مراحل اولیه.
inchoatively
به صورت نارس یا ابتدایی، ناقص بودن در شکل‌گیری ایده‌ها.
inchpin
عنصر یا فردی که وظیفه‌ای حیاتی در پیوند یا حفظ گروه دارد.
inchurch
وارد کردن کسی به جامعه یا ساختار کلیسا به شکل رسمی.
incicurable
غیرقابل درمان، به وضعیتی گفته می‌شود که امکان درمان آن وجود ندارد.
incide
تأثیری گذاشتن، تأثیرگذاری بر روی چیزی.
incidency
رواج یا شیوع، به فراوانی یا وقوع یک پدیده یا رویداد گفته می‌شود.
incidentalist
جزئی‌نگر، فردی که به حوادث و جزییات کوچک توجه می‌کند.
incidentalness
وضعیت یا کیفیت ناگهانی و غیرمترقبه بودن.
incidentless
بدون حادثه، به حالتی اشاره دارد که در آن هیچ رویدادی یا حادثه‌ای رخ نمی‌دهد.
incidently
به‌طور تصادفی، به‌طور غیرمستقیم و بدون برنامه‌ریزی قبلی در یک موقعیت بدون شواهد واضح.
incienso
ماده‌ای خوشبو که از آن برای خوش‌بو کردن فضا استفاده می‌شود و به ویژه در مراسم دینی و معنوی سوزانده می‌شود.
incinerable
موادی که می‌توان آن‌ها را با سوزاندن به آرامی از بین برد.
incipience
آغاز یا شروع یک فرآیند یا حالت.
incipiency
وضعیتی که در آن چیزی در حال شروع یا تشکیل است.
incipiencies
مجموعه وضعیت‌های شروع یا مراحل ابتدایی.
incipiently
در مراحل اولیه یا ابتدایی، به‌خصوص در زمینه‌ای که هنوز به‌طور کامل توسعه نیافته است.
incipitur
شروع می‌شود، به معنای آغاز یک فرایند یا عمل.
incirclet
حلقه یا دایره‌ای که اشیاء را در بر می‌گیرد.