indubitably
بدون شک، بدون تردید، به طور حتم و بیچون و چرا.
indubitate
بررسی و تردید کردن، تجزیه و تحلیل دقیق یک نظر یا نتیجه.
indubitatively
به طور بدون شک، به طوری که تردید در آن وجود نداشته باشد.
induc
تحریک، انگیختن، مانند تحریک کردن یا تشویق به انجام کاری.
induceable
قابل تحریک، قابلیت تحت تاثیر قرار گرفتن یا تحریک شدن.
inducedly
به طور تحریک آمیز، به لحاظ انگیزشی.
induciae
علل، انگیزهها یا محرکهای یک پدیده.
inducibility
قابلیت تحریک، توانایی برای تحت تأثیر قرار گرفتن.
inducive
تحریک آمیز، مربوط به تهییج یا ایجاد انگیزه.
inductee
شخصی که به یک گروه، سازمان، یا جامعه جدید دعوت میشود.
inductees
افراد جدیدی که به یک گروه یا سازمان پذیرفته میشوند.
inducteous
دارای خواص القا، مربوط به القا یا تأثیر میدانهای مغناطیسی.
inductile
قابل تغییر شکل، به ویژه در فرآیند کشش.
inductional
مربوط به القا یا تدریس، به ویژه در زمینههای آموزشی.
inductionally
استنتاجی به معنی استدلاهای بهدستآمده از مشاهدات خاص برای عمومسازی اصول است.
inductionless
بدون استنتاج به معنی عدم استفاده از استنتاج در فرآیند استدلال است.
inductively
بهصورت استنتاجی به معنی استفاده از مشاهدههای خاص برای تولید نظریههای عمومی است.
inductiveness
استنتاجی بودن به کیفیت استدلالی اشاره دارد که بر اساس مشاهدات خاص است.
inductivity
استنتاجی بودن به توانایی یک ماده در ایجاد میدانهای مغناطیسی در پاسخ به جریان الکتریکی اشاره دارد.
inductometer
القاگر ابزاری است که برای اندازهگیری خاصیت الکترومغناطیسی به نام القائیت استفاده میشود.
inductophone
اندکتوفون دستگاهی است که با استفاده از اصول القای الکترومغناطیسی صدا تولید میکند.
inductory
مربوط به یک مقدمه یا شروعی که برای معرفی موضوعی به کار میرود.
inductorium
ایندکتوریوم به مکانی اطلاق میشود که در آن اصول الکترومغناطیسی آموزش داده میشود.
inductoscope
اندکتوسکوپ ابزاری است که به تجزیه و تحلیل میدانهای الکترومغناطیسی کمک میکند.
inductothermy
اندکتوحرارتی تکنیک درمانی است که در آن از حرارت القایی برای گرم کردن بافتهای بدن استفاده میشود.
inductril
ایندکتریل ابزاری است که برای آزمایش و بررسی دستگاههای الکترونیکی طراحی شده است.
induement
ایجاد، فرآیند یا عمل برقراری وضعیت یا قانون جدید.
induism
مذهب هندو، یک سیستم معنوی و فلسفی، که شامل بسیاری از عقاید و رسوم است.
indulgeable
قابل لذت بردن، چیزی که میتوان از آن لذت برد بدون احساس گناه.
indulgenced
لذت برده شده، به معنای قرار دادن خود در موقعیت لذت.
indulgency
لذت بدهی، ویژگی درونی نسبت به دیگران و برخی رفتارها.
indulgencies
لذتها و راحتیهای بی حد و مرز، معمولاً در زمینه جشنها یا تعطیلات به کار میرود.
indulgencing
دست کشیدن به لذت یا تفریح، به ویژه در برخی فعالیتها یا غذاها.
indulgential
مرتبط با لذت و راحتی، به ویژه در موارد مثبت و منفی.
indulgentially
به صورت مرتبط با لذت یا راحتی، معمولاً هنگام بحث در مورد شیوه زندگی.
indulgently
به شیوهای که به طور مثبتی به لذت و راحتی اشاره دارد.