instinctiveness
غریزی بودن، ویژگیها و اقداماتی که از طریق غریزه انجام میشود.
instinctivist
غریزهگرا، کسی که به نظریههای مربوط به غریزه و تأثیر آنها بر رفتار افراد اعتقاد دارد.
instinctivity
شعور غریزی، به توانایی یا شهود ذاتی اشاره دارد که در بسیاری از رفتارها و انتخابها تأثیرگذار است.
instipulate
به معنای مشخص کردن یا تعیین شرایط و زمینهها در یک توافق یا قرارداد است.
institor
به شخصی اشاره دارد که یک پروژه یا سازمان را تأسیس یا رهبری میکند.
institory
به عملکرد یا نقشی که در یک موسسه آموزشی یا سازمانی ایفا میشود، اشاره دارد.
institorial
به ویژگیها و شرایط یک موسسه اشاره دارد که بر قابلیتها و رفتارها تأثیر میگذارد.
institorian
به شیوهها و رویههای مربوط به مؤسسهها در حوزه آموزش اشاره دارد.
institue
موسسه، یک سازمان یا نهاد تنظیمشده برای آموزش یا تحقیق در یک زمینه خاص.
instituter
معلم، شخصی که در موسسه تدریس میکند و دانشآموزان را آموزش میدهد.
instituters
معلمان، گروهی از افراد که در موسسات به تدریس مشغول هستند.
institutionalism
نهادگرایی، یک رویکرد در علوم اجتماعی که بر تأثیر نهادها بر رفتار اجتماعی تأکید میکند.
institutionalist
نهادگرا، کسی که به مطالعه و تحلیل نهادها و تأثیر آنها بر رفتارهای انسانی میپردازد.
institutionalists
نهادگران، افرادی که به مطالعه نهادها و اثرات آنها بر جامعه توجه دارند.
institutionality
ساختار مؤسسهای به کیفیت و مشخصات نهادها اشاره دارد، به ویژه در زمینههای اجتماعی و سیاسی.
institutionary
مرتبط با نهادها یا سازمانها، به ویژه در زمینههای سیاسی یا اجتماعی.
institutively
به طور مرتبط با نهادها، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا سیاسی.
institutress
عنوان زنانه برای فردی که در زمینه نهادها فعالیت میکند.
institutrix
معلمی که معمولاً به آموزش دختران میپردازد.
instop
عمل متوقف کردن یا ایستادن.
instr
راهنمایی یا دستورالعمل برای انجام یک کار.
instrengthen
تقویت کردن یک گروه یا تیم به منظور بهبود عملکرد و قابلیتهای آنها.
instroke
خطی که به عنوان بخشی از یک نقاشی یا طراحی ایجاد میشود.
instrokes
جمع 'instroke' که به خطوط فوری و گرافیکی در کار هنری اشاره دارد.
instructedly
به نحوی که به وضوح و روشمند توضیح داده شده باشد.
instructedness
آگاهی، به حالت یا ویژگی کسی یا چیزی اشاره دارد که تحت آموزش یا هدایت قرار گرفته است.
instructer
مدرس، فردی که آموزش یا تدریس به دیگران را انجام میدهد.
instructible
آموزنده، به چیزی اشاره دارد که قابلیت یادگیری یا دریافت دستورالعمل را دارد.
instructionary
منابع آموزشی، مواد یا متونی که به یادگیری و تعلیم کمک میکنند.
instructively
به طور آموزنده، به صورتی که موجب یادگیری یا فهم بهتر میشود.
instructiveness
آموزندگی، توانایی یک متن یا سخنرانی در انتقال اطلاعات و مفاهیم به شکل مؤثر.
instructorial
مرتبط با مربی و تدریس، به وظایف و مسئولیتهای یک معلم یا استاد اشاره دارد.
instructorless
بدون وجود مدرس، به شرایطی اشاره دارد که در آن هیچ شخصی به عنوان معلم یا مربی وجود ندارد.