interpleural
فضای بین دو پرده جنبی که در آن مایعی وجود دارد و به عملکرد ریوی کمک میکند.
interplical
بینابینی، اصطلاحی است که برای توصیف نوعی ارتباط یا ویژگی که به مرور در میان دو یا چند چیز وجود دارد استفاده میشود.
interplicate
بینابینی کردن، به معنای پیوند دادن یا ادغام کردن ایدهها یا دادههای مختلف برای به دست آوردن نتیجهای جدید است.
interplication
بینابینی، به معنای ترکیب و ارتباط دادن موضوعات یا ایدههای مختلف در یک زمینه خاص است.
interplight
تنوع، به معنای تعامل و ترکیب میان رنگها یا اشکال در یک اثر هنری یا طراحی است.
interpoint
نقطهی مشترک، به معنای یافتن یک نقطه توافق یا ارتباط بین دو طرف یا بیشتر است.
interpol
اینترپل، سازمانی بینالمللی برای همکاری پلیس کشورها در زمینه مبارزه با جنایت است.
interpolable
قابلیت درونیابی به معنای امکان یافتن مقدارهای میانی بین نقاط داده موجود است.
interpolant
درونیاب به چیزی اطلاق میشود که برای برآورد مقادیر بین نقاط دادههای شناخته شده استفاده میشود.
interpolar
درونیاب به متدی اطلاق میشود که برای یافتن مقادیر میان نقاط داده شناختهشده به کار میرود.
interpolary
درونیابی به روندی اطلاق میشود که به بررسی تغییرات میان مقادیر مختلف میپردازد.
interpolater
درونیاب به شخص یا ابزاری گفته میشود که برای درونیابی دادهها طراحی شده است.
interpolative
تکنیک درونیابی به رویکردی اطلاق میشود که برای ساخت یا تخمین مقادیر ناپیوسته به کار میرود.
interpolatively
میانجیگری به روشی اشاره میکند که در آن مقادیر بین دو یا چند نقطه به طور صاف یا پیوسته پر میشوند.
interpolatory
میانجیگری به یک روش یا نوع خاصی که برای پر کردن فواصل یا برآورد مقادیر بین دادههای موجود استفاده میشود، اشاره دارد.
interpolymer
اینترپلیمر، نوعی پلیمر است که از ترکیب دو یا چند مونومر مختلف تشکیل میشود، و ویژگیهای خاصی دارد.
interpolish
میانجیگری، به معنای صیقل دادن یا نرم کردن بخشهایی از یک سطح است تا کیفیت کار بهتر شود.
interpolity
میاندولت به ساختارها و نهادهایی اشاره دارد که بین کشورهای مختلف در زمینههای سیاسی و اقتصادی وجود دارند.
interpolitical
میانسیاسی به فعالیتها و ارتباطات بین دولتها یا کشورهای مختلف در زمینههای سیاسی اشاره دارد.
interpollinate
گرده افشانی متقابل، عمل انتقال گرده از یک گل به گل دیگر از همان یا گونههای مختلف برای تولید میوه.
interpollinated
گرده افشانی متقابل شده، گیاهانی که به صورت متقابل با یکدیگر گرده افشانی شدهاند.
interpollinating
گرده افشانی متقابل، عمل ادامهدار گرده افشانی بین گیاهان مختلف.
interpone
میان گذاشتن، وارد کردن نظر یا چیزی به مکالمه یا بحث.
interportal
درگاه متقابل، اشاره به ورودی یا ناحیهای که به چندین مکان یا بخش متصل میشود.
interposable
قابل قرارگیری، به اجزایی گفته میشود که میتوانند بین دیگر اجزا قرار گیرند.
interposal
در اصطلاح حقوقی، واژهای به معنای قرار گرفتن یک واسطه یا عنصر بین دو چیز یا طرف است.
interposer
شخص یا نهادی که به عنوان واسطه و میانجی بین دو طرف عمل میکند.
interposers
جمع کلمه واسطه، به اشخاص یا نهادهایی که نقش میانجی را ایفا میکنند، اشاره دارد.
interposingly
به طور میانجیگرانه، به معنای انجام عمل یا گفتن چیزی به عنوان یک واسطه.
interpositions
جمع کلمه میانجیگری، اقداماتی که در آن یک واسطه بین دو طرف قرار میگیرد.
interposure
اکنش یا عمل قرار دادن یک یا چند چیز بین دو یا چند طرف.
interpour
مخلوطکردن مایعات یا مواد مختلف، بهویژه در زمینه آشپزی یا نوشیدنی.
interppled
ترکیب مواد مختلف به گونهای که بهصورت یکدست و همگن درآیند.
interppoliesh
فرایند یا تکنیکی که در آن مواد یا لایهها به طور مستقل یا همزمان با هم ترکیب میشوند.
interprater
شخصی که گفتاری را از یک زبان به زبان دیگر ترجمه میکند.
interpressure
فشاری که به دلیل شرایط مختلف در میان مکانها یا وظایف مختلف ایجاد میشود.
interpretable
قابل تفسیر، به معنای امکان فهم و توضیح دادهها یا اطلاعات است.
interpretableness
قابل تفسیر بودن، ویژگی اطلاعاتی است که به راحتی قابل فهم و تحلیل است.
interpretably
به گونهای که قابل تفسیر باشد، بیان روشی است که درک آن آسان باشد.