benzocaine
بنزوکائین، یک داروی مسکن موضعی است که معمولاً در درمان دردهای خفیف استفاده می‌شود.
benzoic acid
اسید بنزوئیک، یک ترکیب شیمیایی که در طبیعی در گیاهان پیدا می‌شود و به عنوان نگهدارنده و ضدعفونی‌کننده استفاده می‌شود.
benzoin
بنزوئین، یک ترکیب آلی است که از درختان خاص استخراج می‌شود و معمولاً در صنعت عطرسازی به کار می‌رود.
benzol
بنزول، یک مایع شفاف و بی‌رنگ است که در بسیاری از محصولات شیمیایی و صنایع استفاده می‌شود.
benzopyrene
بنزوپیرن، ترکیبی شیمیایی با ساختار آروماتیک است که در سوختن مواد آلی ایجاد می‌شود و خطرناک است.
benzoquinone
بنزوکینون، یک ترکیب آلی است که دارای خواص اکسیدکننده و نقش مهمی در بیوشیمی دارد.
benzoyl
بنزوئیل، یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً در داروها و محصولات آرایشی به کار می‌رود.
benzyl
بنزیل، یک گروه شیمیایی است که معمولاً در ترکیبات آلی یافت می‌شود.
be of
بودن یا داشتن ویژگی یا حالت خاص.
be of a different mind
داشتن نظری متفاوت از دیگران.
be of assistance
کمک کردن به کسی یا چیزی.
be off
حرکت کردن یا دور شدن از مکانی.
be off the charts
به معنای فوق‌العاده بودن یا بسیار بالاتر از حد معمول است.
be of one mind
به معنای توافق کامل یا هم نظر بودن است.
be of service
به معنای کمک کردن یا خدمت رسانی به دیگران است.
be of the belief that
به معنای داشتن یک اعتقاد یا نظر مشخص در مورد یک موضوع است.
be of the opinion that
به معنای داشتن یک نظر خاص در مورد یک موضوع است.
be of use
به معنای مفید بودن یا کاربردی بودن است.
be old enough to be someone's father
کسی باید سن و سالی داشته باشد که به عنوان پدر فرد دیگری در نظر گرفته شود.
be on about
در مورد یک موضوع یا ایده خاص صحبت کردن.
be on a hiding to nothing
چیزی که برای انجام دادن آن هیچ موفقیتی به دست نخواهد آمد.
be on a loser
به موقعیتی اشاره دارد که موفقیت ندارد یا شانس خوبی ندارد.
be on at someone
مکرراً از کسی خواستن یا درخواستی از کسی داشتن.
be one's brother's keeper
به معنای مسئولیت داشتن در قبال شخصی دیگر، به ویژه اعضای خانواده.
be one's life
زندگی به معنای وجود شخصی و چگونگی گذراندن زندگی و انتخاب‌های آن.
be one's lookout
مراقب بودن و آگاه بودن از محیط و اطراف برای شناسایی فرصت‌ها.
be one's own boss
به معنی رهبری و کنترل زندگی شغلی خود بدون نیاز به تبعیت از دیگران.
be one's own man
به معنای استقلال در تفکر و عمل بر اساس انتخاب‌های خود.
be one's own master
داشتن کنترل و اختیار کامل بر زندگی و تصمیمات فردی.
be one's own person
به معنای مستقل بودن و خود را از نظرات و فشارهای دیگران جدا کردن است.
be one's own worst enemy
به معنای داشتن رفتار یا افکار منفی نسبت به خود است که به موفقیت آسیب می‌زند.
be on firm ground
به معنای توجیه شده و مطمئن بودن به یک موضع یا نظر است.
be on nodding terms
به معنای برخوردهای مختصر و بی‌معنا با یکدیگر است که نشان‌دهنده‌ی آشنایی سطحی است.
be on one's best behaviour
به معنای نشان دادن بهترین رفتار و فرهنگ در مقابل دیگران است.
be on one's mettle
به معنای آماده و کوشا بودن برای انجام کارها و برخوردها است.
be on one's way
در راه بودن به معنای حرکت به سمت یک مکان خاص است.
be on someone's own head
به معنای این است که عواقب یک عمل یا تصمیم به عهده خود فرد است.
be on the lash
به معنای نوشیدن الکل و خوش‌گذرانی، به ویژه به‌طور مداوم.
be on the lookout for
به معنای مراقبت و جستجو کردن برای چیزی یا کسی خاص.
be on the offensive
به معنای فعال بودن و تهاجمی عمل کردن در یک موقعیت.