overaccentuating
بیش از حد تأکید کردن به معنای بزرگنمایی یا برجسته کردن جنبههای خاص به گونهای که ممکن است اثر منفی داشته باشد.
overaccentuation
بزرگنمایی به معنای تأکید زیاد بر یک جنبه خاص است که میتواند درک کلی را تحت تأثیر قرار دهد.
overaccumulate
بیش از حد جمعآوری کردن به معنای انباشتن منابع یا چیزها به گونهای که ممکن است مشکلاتی ایجاد کند.
overaccumulated
بیش از حد انباشته شده، به حالتی اطلاق میشود که موجودی یا منابع به طرز غیرضروری و بیش از حد جمع آوری شدهاند.
overaccumulating
در حال انباشته شدن بیش از حد، اشاره به فرایند جمع آوری منابع یا موجودی بیشتر از آنچه که مورد نیاز است.
overaccumulation
انباشت بیش از حد، به حالتی اشاره دارد که منجر به بروز مشکلات و چالشها در مدیریت منابع میشود.
overaccuracy
دقت بیش از حد، به حالتی اشاره دارد که در آن دقتی بسیار بالاتر از آنچه که لازم است، به کار گرفته میشود.
overaccurate
بیش از حد دقیق، به حالتی اطلاق میشود که دقت به طرز غیرضروری بالا است.
overaccurately
به طرز بیش از حد دقیق، به شیوهای اشاره دارد که در آن دقت بیش از حد انتظار یا لازم است.
overachiever
افرادی که بیشتر از استانداردها و انتظارات خود یا دیگران عمل میکنند.
overaction
عملکرد یا واکنشی که بیش از حد طبیعی است و میتواند تأثیر منفی داشته باشد.
overactivated
حالت یا وضعیتی که در آن یک سیستم یا واکنش بیش از حد معمول فعال شده است.
overactiveness
فعالیت بیش از حد، حالتی که در آن فرد به طور مفرط و بیرویه در فعالیتهایی شرکت میکند.
overactivity
فعالیت بیش از حد، حالتی که در آن فرد به اندازهای فعال است که اثرات منفی بر روی سلامتیاش دارد.
overacute
بسیار شدید و تیز، بهویژه در اشاره به ادراک یا احساسات.
overacutely
به شکل فوقالعاده و بسیار شدید، به ویژه در زمینه احساسات یا واکنشها.
overacuteness
شدت و تیزی زیاد در ادراک یا احساس، که میتواند هم مثبت و هم منفی باشد.
overaddiction
اعتیاد بیش از حد، حالتی که در آن فرد به طور افراطی به یک فعالیت یا ماده وابسته میشود.
overadorn
زینت دادن به چیزی به حدی که از حالت معمول خارج شود و بیش از حد تزیین شود.
overadorned
چیزی که بیش از حد با تزئینات زینت داده شده است.
overadornment
زینت دادن به حدی که بیش از حد باشد و مورد انتقاد قرار گیرد.
overadvance
پیشرفت کردن به حدی که فراتر از آنچه مورد نیاز است، باشد.
overadvanced
چیزی که به حدی پیشرفته است که فراتر از فهم یا نیاز است.
overadvice
مشاوره یا نصیحتی که بیش از نیاز یا لازم است و ممکن است نتیجہای معکوس داشته باشد.
overaffect
نمایش بیش از حد احساسات یا نشان دادن واکنشهای احساسی به طور غیر طبیعی.
overaffected
تأثیرپذیری بیش از حد به گونهای که طبیعی به نظر نیاید.
overaffirm
تأکید بیش از حد بر چیزی که ممکن است منجر به عدم بازاندیشی شود.
overaffirmation
تأکید بیش از حد بر چیزی به گونهای که دیگر دیدگاهها نادیده گرفته شوند.
overaffirmative
حالت یا رویکردی که در آن تأکید زیادی بر مثبت بودن یا تأیید وجود دارد.
overaggravated
بسیار آزاردهنده و اذیت کننده، به طور خاص به حالت افراطی و شدید آن اشاره دارد.