predispersion
پیش‌پخشی، به فرایند آماده‌سازی یا تقسیم‌بندی مواد به شکل یکنواخت قبل از استفاده اشاره دارد.
predisplace
جا‌به‌جا کردن، به معنای تغییر مکان یا موقعیت یک شیء یا ساختار از محل فعلی آن است.
predisplaced
جا‌به‌جا شده، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی از موقعیت اصلی خود تغییر مکان داده است.
predisplacement
جا‌به‌جایی پیشین، به تحول یا تغییر مکان یک شیء یا ساختار قبل از وقوع رویدادهای خاص اشاره دارد.
predisplacing
پیش‌نهاد، به معنای تعیین یا شناسایی عوامل یا شرایطی است که می‌توانند تأثیرگذار باشند.
predisplay
پیش‌نمایش، به معنای نمایش و معرفی اولیه یک چیز یا گزینه قبل از نمایش نهایی است.
predisponency
تمایل، به معنای وفور یا استعداد در معرض قرار گرفتن به یک وضعیت خاص است.
predisponent
پیش‌نهادکننده، به معنای جنبه‌ای است که فرد را به سمت اتفاقات خاصی سوق می‌دهد.
predisposable
قابل دورریختن، به معنای قابلیت دور انداختن به راحتی بدون نگرانی دربارهٔ بازیابی است.
predisposal
پیش‌نهاد، به معنای فرآیند یا روش‌هایی است که قبل از عمل اصلی برنامه‌ریزی می‌شود.
predisposedly
به طور طبیعی یا به طور ذاتی، به حالتی اشاره دارد که شخص قبلاً تمایل یا گرایش به انجام چیزی دارد.
predisposedness
حالت یا کیفیت داشتن یک تمایل طبیعی یا گرایش به سمت چیزی.
predispositional
نسبت به ویژگی‌ها یا حالت‌های ذاتی که بر رفتار یا واکنش یک فرد تأثیر می‌گذارند.
predisputant
شخصی که خود را به عنوان مدعی یا مدافع یک نظر یا موقعیتی معرفی می‌کند.
predisputation
عمل یا حالت مناقشه یا تنازع قبل از وقوع یک موضوع یا بحث.
predispute
مراجعه به مناقشه یا تناقض درباره یک موضوع قبل از اینکه به وقوع بپیوندد.
predisputed
پیش‌بحث شده، به موضوعاتی اشاره دارد که قبلاً مورد بحث قرار گرفته یا برای رسیدگی به آنها توافق شده است.
predisputing
پیش‌جدل کردن، به عمل بحث یا مشاجره درباره موضوعی قبل از رسیدن به توافق اشاره دارد.
predisregard
بی‌توجهی پیشین، به نوعی توجه نکردن به موضوعات مهمی که قبلاً مطرح شده‌اند اشاره می‌کند.
predisrupt
مختل کردن پیشین، به عمل ایجاد اختلال یا مزاحمت اشاره دارد که قبل از یک رویداد خاص انجام می‌شود.
predisruption
اختلال پیشین، به نوعی از اختلال یا وقفه اشاره دارد که قبل از وقوع یک رویداد خاص رخ داده است.
predissatisfaction
بی‌نارضایتی پیشین، به حالتی از نارضایتی اشاره دارد که قبل از یک وضعیت خاص به وجود آمده است.
predissolution
پیش از انحلال، مرحله‌ای که قبل از فرایند انحلال یا توقف یک ساختار یا رابطه رخ می‌دهد.
predissolve
پیش از حل کردن، به عمل حل کردن یک ماده قبل از ترکیب با ماده دیگر اشاره دارد.
predissolved
پیش از حل شده، به حالتی اطلاق می‌شود که یک ماده پیش از استفاده به طور کامل در یک مایع حل شده است.
predissolving
عمل حل کردن یک ماده پیش از مرحله اصلی فرآیند.
predissuade
پیش از بازداشتن، به عمل تلاش برای جلوگیری از انجام یک اقدام خاص اشاره دارد.
predissuaded
پیش از بازداشتن، حالتی است که کسی تحت تاثیر مشاوره قرار می‌گیرد و اقدام خاصی را انجام نمی‌دهد.
predissuading
پیشگیری از تصمیم‌گیری یا عمل قبل از اینکه انجام شود.
predistinct
پیش‌تمییز یا مشخص کردن تفاوت‌ها یا خصوصیات قابل توجه.
predistinction
تمییز یا تفاوت مشخص که قبل از وقوع یک رویداد وجود دارد.
predistinguish
پیش‌تشخیص یا مشخص کردن تفاوت‌ها قبل از اجلاس یا رویداد.
predistortion
تحریف یا تغییر شکل وضعیت یا اطلاعات قبل از تجزیه و تحلیل.
predistress
پیشگیری از استرس یا اضطراب قبل از وقوع یک وضعیت پریشان‌کننده.
predistribute
پیش توزیع به معنای توزیع قبل از زمان مشخص یا برنامه‌ریزی‌شده است.
predistributed
پیش توزیع‌شده به معنای منابع یا اقلامی است که پیش از یک زمان مشخص توزیع شده‌اند.
predistributing
عمل توزیع موارد یا منابع پیش از زمان مقرر.
predistribution
پیش توزیع به معنای توزیع منابع قبل از نیاز به آن‌ها است.
predistributor
توزیع‌کننده پیش، شخص یا نهادی است که وظیفه توزیع منابع پیش از نیاز را بر عهده دارد.
predistrict
پیش تقسیم‌بندی به معنای تقسیم یک منطقه به بخش‌های کوچک‌تر قبل از تخصیص منابع است.