restrictedly
به‌طور محدود، به معنای انجام یا دسترسی به چیزی تحت شرایط خاص است.
restrictedness
محدود بودن، اشاره به حالتی است که در آن گزینه‌ها و دسترسی‌ها محدود است.
restrictionary
دیکشنری محدود، به معنای مجموعه‌ای از کلمات خاص که برای هدف خاصی یا استفاده شخصی ایجاد شده است.
restrictionism
محدودیت‌گرایی، یک رویکرد سیاسی و اقتصادی است که خواهان کنترل سختگیرانه بر روی حرکت و ورود افراد و کالاها به یک کشور یا منطقه است.
restrictively
به شکل محدودکننده یا سختگیرانه، به طوری که آزادی عمل دیگران را کاهش دهد.
restrictiveness
سخت‌گیری یا محدودیت، به ویژگی یا حالتی اطلاق می‌شود که بر اساس آن آزادی عمل افراد محدود می‌شود.
restrike
دوباره ضربه زدن؛ به معنای تقویت یا اصلاح یک удар پیشین.
restrikes
عمل ضربه زدن دوباره؛ اعمال مجدد نیرو یا تلاش برای اصلاح یک وضعیت.
restriking
عمل دوباره ضربه زدن، به ویژه در زمینه تقویت و بهبود وضعیت یا کیفیت یک چیز.
restringe
محدود کردن یا ممانعت از چیزی به گونه‌ای که نتوان به آزادی عمل ادامه داد.
restringency
وضعیتی که در آن آزادی عمل یا انتخاب به دلیل قوانینی محدود شده است.
restringent
موادی که خاصیت محدودکنندگی دارند، به ویژه برای درمان.
restringer
وسیله یا فردی که عمل محدود کردن را انجام می‌دهد.
restrip
مجدد کشیدن یا مشخص کردن خطوط بر روی یک سطح.
restrive
محدود کردن یا کنترل چیزی، به ویژه در زمینه کنترل مصرف.
restriven
محدود کردن یا کاهش دامنه یا وسعت چیزی.
restrives
محدود شدن یا کاهش حوزه یا اهداف.
restriving
عمل محدود کردن یا کاهش دامنه یا وسعت.
restroke
دوباره رنگ زدن یا اصلاح کردن یک نقاشی یا علامت.
restrove
دوباره وادار به عمل کردن یا تأسیس چیزی.
restruck
دوباره ایجاد یا تنظیم چیزی.
restuff
دوباره پر کردن چیزی، به ویژه وقتی که پر داخلی آن از بین رفته باشد.
restuffed
پر کردن مجدد چیزی، به‌ویژه پس از اینکه پر آن کم شده یا خراب شده باشد.
restuffing
فرآیند دوباره پر کردن اشیاء با مواد پرکننده.
restuffs
اشیاء یا اقلامی که برای دوباره پر کردن استفاده می‌شوند.
restung
نیش زدن مجدد توسط حشره‌ای مانند زنبور.
restward
جهت یا سمت شرق یا به سمت ناحیه‌ای خاص.
restwards
به سمت استراحت، به سمت مکانی که می‌توان در آن استراحت کرد.
resubject
دوباره موضوعی را مطرح کردن یا ارائه دادن.
resubjection
دوباره به زیر موضوع قراری است، به وضعیتی که چیزی دوباره مورد بررسی قرار می‌گیرد.
resubjugate
دوباره به سلطه درآوردن یا تحت کنترل قرار دادن.
resublimate
دوباره تصعید کردن، تبدیل احساسات و روابط به شکل‌های مثبت.
resublimated
به معنای تصعید دوباره، فرآیندی که در آن یک ماده به شکل بخار تبدیل می‌شود و دوباره به حالت جامد درمی‌آید.
resublimating
تبدیل مستقیم یک ماده از حالت بخار به حالت جامد بدون عبور از حالت مایع.
resublimation
فرآیند تبدیل مجدد یک ماده از حالت بخار به حالت جامد.
resublime
عمل بازتاب سابلیمیناسیون، که در آن ماده به حالت جامد دوباره تبدیل می‌شود.
resubmerge
دوباره زیر آب بردن یک شی یا ماده.
resubmerged
مجسمه یا شی که دوباره زیر آب قرار گرفته است.
resubmerging
فرآیند دوباره زیر آب بردن یک شی یا ماده.
resubordinate
دوباره زیرمجموعه‌بندی، تعیین مجدد جایگاه یا رتبه یک فرد یا گروه در سلسله مراتب سازمانی یا نظامی.