stoopingly
به شیوه‌ای خمیده یا با حالت خمیده، در توصیف حرکت یا رفتار شخص.
stoorey
طبقه یک ساختمان، به ویژه در طراحی و معماری.
stoory
داستان، روایتی از وقایع یا تجربیات که به شکلی جالب بیان می‌شود.
stoot
کلمه‌ای که به معنی حرکت دادن یا هل دادن چیزی به سمت بالا است.
stooter
کلمه‌ای برای توصیف شخصی است که به شیوه‌ای خاص و غیرمعمول رفتار می‌کند.
stooth
عبارت یا واژه‌ای که به بخشی از یک ساختار یا طراحی اشاره دارد.
stoothing
فن یا تکنیک خاصی در معماری و ساخت و ساز.
stopa
نشانه یا علامتی که برای پایان یا توقف استفاده می‌شود.
stopback
عبارتی برای بازگشت به مکانی خاص.
stopblock
متوقف کردن پیشرفت یا اتفاقی قبل از اینکه به مشکل تبدیل شود.
stopboard
متوقف کردن فعالیتی به دلیل عدم برآورده کردن شرایط یا نیازها.
stopdice
متوقف کردن فعالیتی که موجب ناراحتی یا نارضایتی می‌شود.
stopen
موقوف کردن اقدام یا فعالیت به دلایل خاص.
stoper
وسیله‌ای برای متوقف کردن عمل یا فعالیتی، معمولاً در ماشین‌آلات.
stopers
چندین وسیله برای متوقف‌سازی یا جلوگیری از فعالیت؛ معمولاً در ماشین‌آلات.
stophound
سگ یا حیوانی که برای توقف یا جستجو استفاده می‌شود.
stopless
بدون توقف، بدون مانع یا وقفه.
stoplessness
وضعیتی که در آن توقفی وجود ندارد.
stoppability
قابلیت توقف یا قطع یک سیستم یا فرآیند.
stoppable
قابل توقف؛ به‌راحتی متوقف می‌شود.
stoppableness
حالت یا قابلیت متوقف شدن.
stoppably
به معنای اینکه کاری به طور مؤثر و قابل توقف انجام شود.
stoppel
اصطلاحی در حقوق که مانع از این می‌شود که کسی به دلیل اظهاری که قبلاً انجام داده است دست به اقدام بزند.
stopperless
به معنی اینکه چیزی فاقد درپوش است.
stoppeur
ابزاری که برای متوقف کردن یا مسدود کردن استفاده می‌شود.
stoppit
عبارتی غیررسمی به معنی توقف یا خاموش شدن.
stopship
به معنای متوقف کردن یک کشتی یا پروژه در شرایط خاص.
stopt
توقف کردن، یعنی عملی که در آن فرد یا شیء به حالت سکون در می‌آید.
stopway
مسیر طولانی که در فرودگاه برای توقف ایمن هواپیماها طراحی شده است.
stopwater
آب بندی برای جلوگیری از ورود آب به یک منطقه خاص، مخصوصاً در زمان بارش باران.
stopwork
دستور یا حالتی که در آن فعالیت یک پروژه یا کار به طور موقت یا دائمی متوقف می‌شود.
stor
نگه‌داری و ذخیره‌سازی مواد یا اطلاعات در یک مکان خاص.
storability
ویژگی یا قابلیت مواد برای نگهداری و ذخیره‌سازی در شرایط مناسب.
storable
قابل ذخیره، چیزی که می‌توان آن را ذخیره کرد.
storables
مواردی که می‌توان آنها را ذخیره کرد.
storages
محل‌های ذخیره، فضاهایی برای نگهداری اشیاء.
storay
طبقه، سطح یک ساختار که برای دسترسی یا استفاده طراحی شده است.
storeen
فروشگاه، محل خرید یا فروش کالا.
storehouseman
مدیر انبار، شخصی که مسئول پر کردن و نگهداری از انبار است.
storekeep
فروشنده، شخصی که در یک فروشگاه کار می‌کند و مسئول فروش کالاها به مشتریان است.