fractionising
در حال تقسیمبندی، فرآیند تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر.
fractionize
تقسیمبندی کردن، عمل تقسیم یک ماده به اجزای کوچکتر.
fractionized
تقسیمبندی شده، به حالت تقسیم شده به اجزای کوچکتر اشاره دارد.
fractionizing
در حال تقسیمبندی، اشاره به فرآیند تقسیم مواد به اجزای کوچکتر
fractionlet
کسر کوچک، یک بخش بسیار ریز از یک کل، معمولا در ریاضیات استفاده میشود.
fractiously
به شدت و با نارضایتی، با روحیهی تند و عصبانی.
fractiousness
وضعیتی که در آن فرد به راحتی عصبانی و تحریکپذیر میشود.
fractocumulus
نوعی ابر کوچک و تکهتکه که معمولاً در شرایط خاص جوی ظاهر میشود.
fractonimbus
ابرهایی که معمولاً نشانهای از بارش باران و شرایط جوی ناپایدار است.
fractostratus
نوعی ابر نازک و هشداردهنده که میتواند بارش آرامی را به همراه داشته باشد.
fractuosity
دارای شکستگیهای متعدد، به ویژه در مورد سنگها و زمین شناسی.
fractur
شکستگی، یک نوع آسیب که در آن استخوان یا ساختار سخت دیگری دچار ترک یا شکست میشود.
fracturable
قابل شکست، به ویژه در مورد مواد و ساختارها.
fracturableness
ویژگی قابل شکستگی، قابلیت یک ماده برای شکستن را نشان میدهد.
fractural
مرتبط با شکستگی یا شکافها در ساختارها.
fractureproof
مقاوم در برابر شکستگی، به ویژه در مورد مواد و تجهیزات.
fracturs
فرکتور به معنی شکستگی در استخوانها یا ساختارهای دیگر است که معمولاً به دلیل آسیب دیدن رخ میدهد.
fractus
فرکتوس به معنی شکسته یا تکهتکه شده، بهویژه در مفاهیم علمی و فنی استفاده میشود.
fradicin
فرادیسین به ترکیب یا مولکولی اشاره دارد که ممکن است در علم بیوشیمی به کار رود.
fraela
فرائلا به نوعی سبک هنری اشاره دارد که ممکن است در زمینه هنرهای تجسمی به کار رود.
fraena
فرائنا به حاشیههای تزئینی گفته میشود که در نسخههای قدیمی و نسخ خطی بهکار رفته است.
fraenula
فرائنولا به ویژگیهای آناتومیکی کوچک اشاره دارد که در کالبدشناسی بررسی میشود.
fraenular
فریول یا فری نول، به ساختارهای ظریف و نازکی اطلاق میشود که در گلها یا گیاهان دیده میشود و بخشهایی از آنها را به هم پیوند میدهد.
fragaria
فراگاری، جنسی از گیاهان است که شامل توتفرنگیها میباشد و در باغبانی و کشاورزی اهمیت زیادی دارد.
fraggings
شکافها به نواحی گفته میشود که از هم پاشیده یا جدا شدهاند، به ویژه در زمینههای زمینشناسی.
fraghan
فریگان به نوعی درخت گفته میشود که در اقلیمهای معتدل رشد میکند و به خاطر چوبش ارزش دارد.
fragilaria
فریگیلاریا نوعی جلبک میکروسکوپی است که به عنوان دیاتوم شناخته میشود و در آبهای شیرین و شور یافت میشود.
fragilariaceae
خانواده فریگیلاریا، شامل انواعی از جلبکهای دیاتوم میباشد و در اکوسیستمهای آبی نقش مهمی دارد.
fragilely
به معنای به صورت دلپذیر و در معرض آسیب، استفاده میشود وقتی یک چیز یا فرد حالت شکننده دارد.
fragileness
حالت یا کیفیت شکننده بودن، به معنای آسیبپذیری.
fragilities
مجموعهای از ویژگیها یا حالتهای شکننده، معمولاً به موضوعات آسیبپذیر اشاره دارد.
fragmentalize
به معنای تبدیل کردن به قسمتهای جداگانه یا غذای کوچک.
fragmentally
به روش یا شکلی که شامل بخشهای جداگانه میباشد.
fragmentarily
به معنای در قالب یا بخشهای ناپیوسته یا جدا از هم ارائه شده.
fragmentariness
تکهتکه بودن، وضعیتی است که در آن چیزی به قسمتهای غیر پیوسته یا جدا از هم تقسیم شده است.
fragmentate
تکهتکه کردن، به عمل تقسیم یا شکستن چیزی به قسمتهای کوچکتر اطلاق میشود.
fragmentisation
تکهتکه شدن، فرآیندی که در آن یک کل به بخشهای کوچکتر تقسیم میشود.
fragmentise
تکهتکه کردن، عملی برای تبدیل یک متن یا موجودیت بزرگ به بخشهای کوچکتر.
fragmentised
تکهتکه شده، وضعیتی که در آن یک کل به اجزای جداگانه و غیرمتصل تقسیم شده است.