inquaintance
آشنایی به معنی ارتباط یا شناخته شدن با کسی است، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی.
inquartation
اختلاط به معنای ترکیب کردن یا مخلوط کردن دو یا چند ماده به صورت یکنواخت است.
inquestual
تحقیق به معنای بررسی و دادخواهی در مورد یک موضوع خاص، معمولاً مربوط به قضایای حقوقی است.
inquiet
ناراحتی به معنای احساس عدم آرامش یا نگرانی است.
inquietation
ناراحتی به معنی حالت بی‌قراری و بی‌نظمی ناشی از بلاتکلیفی یا تنش است.
inquieted
آرامش پیدا کردن به معنای از بین رفتن دردسرها و نگرانی‌ها است.
inquieting
ناراحت‌کننده، در مورد وضعیتی که باعث نگرانی یا اضطراب می‌شود.
inquietly
با نگرانی، به روشی که حاکی از اضطراب یا ناراحتی باشد.
inquietness
ناراحتی، حالت اضطراب و ناامنی.
inquiets
ناراحت کردن، ایجاد احساس عدم آرامش یا نگرانی در دیگران.
inquietudes
نگرانی‌ها، احساسات اضطراب و عدم آرامش.
inquilinae
نوعی جانور که درون یا بر روی موجود دیگری زندگی می‌کند.
inquilinism
نوعی هم‌زیستی که در آن یک گونه درون بدن گونه دیگری زندگی می‌کند.
inquilinity
وضعیت یا کیفیت زندگی یک گونه درون گونه دیگر.
inquilinous
به ویژگی یا صفت موجودی که درون موجود دیگری زندگی می‌کند اشاره دارد.
inquinate
به معنای سکونت یا زندگی درون یک موجود دیگر.
inquinated
به حالتی که یک موجود درون موجود دیگری زندگی می‌کند اشاره دارد.
inquinating
عملی که در آن یک موجود به درون موجود دیگری نفوذ می‌کند.
inquination
آلودگی آب یا دیگر منابع طبیعی، به ویژه از طریق مواد شیمیایی یا زباله‌ها.
inquirable
قابل سوال یا تحقیق، به ویژه در مورد اطلاعاتی که می‌توان به‌دست آورد.
inquirance
پژوهش یا تحقیق، به ویژه در مورد موضوعات حقوقی یا رسمی.
inquirant
فردی که سوالات می‌پرسد یا درخواست اطلاعات می‌کند، به ویژه در زمینه‌های رسمی.
inquiration
فرآیند تحقیق و بررسی، به ویژه در مورد موضوعات پیچیده یا حساس.
inquirendo
عبارت لاتین به معنای درخواست یا جستجو برای کسب اطلاعات.
inquirent
سوال‌کننده، فردی که سوال می‌کند و در پی پاسخ‌ها است.
inquirer
سوال‌کننده، فردی که سوالات می‌پرسد و به دنبال اطلاعات است.
inquirers
سوال‌کنندگان، افرادی که سوالات مختلفی می‌پرسند.
inquiringly
به صورت پرسشگر، به طور نشان‌دهنده کنجکاوی یا سوال.
inquisible
سوال‌برانگیز، قابل پرسش و به چالش کشیدن.
inquisit
سوال‌کننده، کسی که به جستجوی اطلاعات و حقایق می‌پردازد.
inquisite
پرسشگر، کسی که به جستجوی اطلاعات و حقایق است و سوالات زیادی می‌پرسد.
inquisitional
مربوط به بازجویی و تحقیق، به ویژه در مورد اعترافات یا باورها.
inquisitionist
شخصی که در فرآیند بازجویی یا تحقیق معطوف به دریافت اعترافات یا اطلاعات فعالیت می‌کند.
inquisitively
به طور پرسشگرانه، به طوری که نشان‌دهنده کنجکاوی و تمایل به دانستن اطلاعات بیشتر باشد.
inquisitiveness
تمایل و اشتیاق به چشیدن، یادگیری و دانستن اطلاعات جدید.
inquisitory
مربوط به تحقیق و بازجویی، به ویژه به منظور یافتن حقیقت.
inquisitorially
در معنای کنجکاوانه و به شکلی که در آن پرسش‌های تیز و دقیق مطرح شود.
inquisitorialness
کیفیت یا حالت کنجکاوانه و inquisitorial.
inquisitorious
داشته‌های کنجکاوانه و پرسشگرانه.
inquisitorship
مقام یا وضعیت یک inquisitor.