invenit
اختراع کردن به معنی ایجاد یا تولید چیزی جدید و اصلی است.
inventable
قابل اختراع به معنای امکان‌پذیری اختراع یا ایجاد چیزی جدید است.
inventary
فهرست به معنی لیست یا ثبت نام از اقلام و محصولات است.
inventer
مخترع به شخصی گفته می‌شود که چیز جدیدی را ایجاد یا اختراع می‌کند.
inventers
مخترعان به گروهی از اشخاص گفته می‌شود که چیزهای جدید ایجاد می‌کنند.
inventful
خلاق به معنی داشتن توانایی برای اختراع و ابداع ایده‌های جدید است.
inventibility
اختراعی بودن، قابلیت ایجاد اختراعات جدید و نوآورانه در یک زمینه خاص.
inventible
قابل اختراع، به معنای اینکه چیزی می‌تواند به‌راحتی اختراع شود.
inventibleness
وضعیتی که در آن فرد قابلیت اختراع کردن و نوآوری دارد.
inventional
مربوط به اختراع و نوآوری، به‌ویژه در زمینه‌های علمی و صنعتی.
inventionless
غیر اختراعی، به معنای اینکه در آن چیزی اختراع یا نوآوری وجود ندارد.
inventively
به‌طور اختراعی و با خلاقیت، به معنای استفاده از تفکر نوآورانه.
inventoriable
قابل ثبت در موجودی، به آیتم‌هایی اشاره دارد که می‌توان آنها را در حساب‌های موجودی سازمان نگه‌داری و ثبت کرد.
inventorial
مربوط به موجودی، به فرآیند یا عمل ثبت و ارزیابی موجودی کالاها اشاره دارد.
inventorially
به صورت موجودی‌سازی، به زبان ساده به روش‌هایی که در ساماندهی و ثبت موجودی استفاده می‌شود اشاره دارد.
inventurous
نوآورانه، به ویژگی یا روحیه‌ای اشاره دارد که به درک و ابداع چیزهای جدید می‌پردازد.
inveracious
غیرصادقانه، به صفتی اشاره دارد که بیانگر دروغ یا عدم صداقت باشد.
inverebrate
بی‌پایه، به معنای بحث یا استدلالی است که بی‌اساس و بدون دلیل قانع‌کننده باشد.
inverisimilitude
عدم شباهت به واقعیت، این واژه به حالتی اشاره دارد که چیزی به نظر نمی‌رسد که واقعی یا صحیح باشد.
inverity
نادرستی یا عدم حقیقت، به معنای نبود حقیقت در چیزی.
inverities
نادرستی‌ها، به عنوان جمع واژه نادرستی، اشاره به چندین مورد نادرستی دارد.
inverminate
درمنیت کردن، به معنای پاکسازی یا جلوگیری از وجود آفات.
invermination
عمل درمنیت کردن، فرآیند پاکسازی از آفات و موش‌ها.
invernacular
زبان محلی، زبانی که به طور روزمره در یک منطقه خاص استفاده می‌شود.
inversable
عملی که قابلیت معکوس شدن داشته باشد و بتوان آن را به حالت اولیه برگرداند.
inversatile
عمل یا موضوعی که توانایی تغییر به کارکردهای مختلف را ندارد.
inversed
موضوعی که به حالت برعکس یا معکوس درآمده است.
inversedly
به‌صورت معکوس، به گونه‌ای که تاثیرات یا روابط برعکس یکدیگر باشند.
inversing
عملیات تبدیل به حالت معکوس یا برعکس.
inversionist
شخصی که در معکوس کردن یا تغییر ماهیت موضوعات فعالیت داشته باشد.
inversive
روش یا طرز تفکر که در آن عناصر یک سیستم به صورت معکوس یا برعکس در نظر گرفته می‌شوند.
inversor
دستگاهی که جهت یا نوع جریان الکتریکی را تغییر می‌دهد.
invertant
عوامل یا موادی که عمل معکوس را انجام می‌دهند.
invertebracy
نوعی از زندگی حیوانی که در آن جانوران بدون مهره هستند.
invertebral
در مورد چیزهایی که به جانوران بدون مهره اشاره دارد.
invertebrata
گروهی از جانوران که دارای مهره نمی‌باشند.
invertebrated
جانداران بی‌مهره، موجوداتی هستند که در ساختار بدن خود ستون فقرات ندارند.
invertebrateness
ویژگی یا حالت بی‌مهرگی، به معنای عدم وجود ستون فقرات در موجودات.
invertedly
به‌طور وارونه یا به حالت معکوس.
invertend
از واژه‌ای که به چیزی اشاره دارد که باید به حالت معکوس تبدیل شود.