overmellow
بسیار نرم و ملایم، به ویژه در اشاره به طعم یا بافت.
overmellowly
به طور بسیار ملایم، با شدت یا سختی کمتر از حد معمول.
overmellowness
بسیار نرم بودن، حالتی که در آن چیزی بیش از حد نرم و ملایم است.
overmelodied
دارای ملودیهای بیش از حد، به ویژه به طوری که باعث کاهش جذابیت میشود.
overmelodious
دارای ملودیهایی بیش از حد، به طوری که جذاب و دلنشین باشد.
overmelodiously
به طور بسیار ملودیک، صدا یا آهنگ که به شدت زیبا و دلنشین است.
overmelt
بیش از حد ذوب شدن، به ویژه در مورد مواد غذایی یا انواع دیگر.
overmelted
وضعیتی که در آن چیزی به دلیل ذوب بیش از حد به صورت نامطلوب تغییر شکل داده است.
overmelting
عمل یا فرآیند ذوب شدن به حدی که منجر به مشکلات شود.
overmelts
زمانی که چیزی به صورت بیش از حد ذوب میشود.
overmerciful
بسیار مهربان و بخشنده، به ویژه به گونهای که ممکن است زیادهروی شود.
overmerit
بیش از حد شایستگی، شایستگی فراتر از حد معمول.
overmerry
بیش از حد شاد و خوشحال، به ویژه در اثر استفاده از الکل یا مواد دیگر.
overmerriment
شادی یا خوشحالی بیش از حد، شادی و جشنگرفتن به گونهای که به نظر افراطی میرسد.
overmerriness
شادی و خوشحالی بیش از حد که ممکن است هنگام جشن یا جمع شدن افراد رخ دهد.
overmeticulous
بیش از حد وسواس داشتن، به جزئیات توجه کردن به شکلی افراطی.
overmeticulousness
وارد شدن به جزییات به طور افراطی، که ممکن است مزایا یا معایبی داشته باشد.
overmettled
رفتاری یا حالتی که به اندازه افراطی در موقعیتها نمایان میشود.
overmickle
چیزی که به طور افراطی در اندازه یا مقدار وجود دارد.
overmild
بسیار ملایم، به ویژه به شرایط جوی یا زبانی اشاره دارد که بیش از حد آرام و بیتنش است.
overmilitaristic
بیش از حد نظامیگرایانه، به شیوهای که به نیروی نظامی و قدرت نظامی بیش از حد اهمیت داده میشود.
overmill
بیش از حد آسیاب کردن، فرایندی که در آن مواد بیشتر از حد لازم تحت فرایند آسیاب قرار میگیرند.
overmind
ذهن برتر، به یک مفهوم فلسفی یا روحانی اشاره دارد که آگاهی جمعی یا بالاتری از ذهنها را توصیف میکند.
overminute
بیش از حد ریز یا دقیق، توصیفی برای جزئیات بسیار کوچک و جزئی است.
overminutely
به معنای بررسی یا تحلیل چیزی با دقت بسیار زیاد و جزئی، که ممکن است باعث عدم توجه به کلیات شود.
overminuteness
وجود دقتی بسیار زیاد و غیرضروری در یک مورد، که ممکن است باعث پیچیدگی یا سردرگمی شود.
overmystify
به معنای پیچیده و مرموزکردن چیزی بیش از آنچه که هست و فهم آن را دشوارتر کردن.
overmystified
حالت سردرگمی به دلیل پیچیدگی بیش از حد یا توضیحات مرموز.
overmystifying
عمل ایجاد confusion و پیجیدگی غیرضروری در توضیحات یا مطالب بیان شده.
overmitigate
کاهش بیش از حد تأثیرات یا خطرات، به طوری که مشکلات یا خطرات از ضروریات اصلی خود دور شوند.
overmitigated
حالت گذشته فعل 'overmitigate' که به معنای اینکه خطرات یا مشکلات بیش از حد کاهش یافتهاند، استفاده میشود.
overmitigating
عملی که در آن خطرات یا مشکلات به طور مفرط کاهش مییابند و منجر به مشکلات جدید میشود.
overmix
مخلوط کردن بیش از حد مواد که میتواند به کیفیت نهایی آسیب برساند.
overmixed
حالت گذشته فعل 'overmix' که اشاره به زمانی دارد که مواد به طور مفرط مخلوط شدهاند.