overobesity
چاقی بیش از حد، شرایطی که در آن فرد یا حیوان به طور غیرعادی چاق است.
overobject
بیش از حد شیء تلقی کردن، به معنی دیدن افراد یا موارد دیگر به عنوان اشیایی بدون عمق یا ویژگی‌های انسانی.
overobjectify
بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنی نادیده گرفتن انسانیت و غنای شخصیت افراد.
overobjectification
بیش از حد شیء پنداری، به فرآیند یا عمل شیء تلقی کردن افراد به طوری که ویژگی‌های انسانی آنها نادیده گرفته شود.
overobjectified
بیش از حد شیء تلقی شدن، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد به عنوان یک شیء و نه به عنوان یک انسان با ویژگی‌ها و احساسات در نظر گرفته شود.
overobjectifying
بیش از حد شیء پنداری کردن، به معنای دیده شدن افراد به عنوان اشیاء بدون عمق و تاریخچه انسانی.
overoblige
بیش از حد خدمت‌رسانی کردن، به معنای تلاش برای انجام کارهای بیشتر از آنچه که لازم است یا طبیعی است.
overobsequious
بیش از حد اطاعتی، به معنای اطاعت و خدمتگزاری شدید و اغراق‌آمیز به فردی دیگر.
overobsequiously
به شیوه‌ای که در آن اطاعت و خدمتگزاری به‌طور افراطی و غیرطبیعی انجام شود.
overobsequiousness
حالت یا کیفیت اطاعت و خدمتگزاری بیش از حد و غیرطبیعی.
overoffend
بیش از حد ناراحت کردن کسی یا باعث ناراحتی شدید شدن.
overoffensive
باعث آزار یا ناراحتی بیش از حد و غیرقابل قبول شدن.
overoffensively
به شیوه‌ای که باعث ناراحتی یا آزار بیش از حد شود.
overoffensiveness
بیش از حد حساسیت یا واکنش بد به نظرات یا رفتارهای دیگران.
overofficered
وجود بیش از حد مقامات یا نظارت، که باعث می‌شود جو طبیعی و آزاد نباشد.
overofficious
بیش از حد رسمی یا اداری، به طوری که رفتار یا اقدامات غیرضروری و بی‌جا شود.
overofficiously
به صورت بیش از حد رسمی یا اداری، به طوری که از نظر دیگران آزاردهنده به نظر برسد.
overofficiousness
کیفیت بیش از حد رسمی یا اداری بودن، که ممکن است آزاردهنده باشد.
overoptimist
شخصی که بیش از حد به جنبه‌های مثبت یا خوب زندگی اعتقاد دارد و واقعیت را نادیده می‌گیرد.
overoptimistically
به طرز بیش از حد امیدوارانه‌ای فکر کردن و انتظار داشتنتیجه‌ای خیلی مثبت.
overorder
سفارش دادن یا درخواست بیش از نیاز حتی در مقدار منابع.
overorganization
سازمان‌دهی بسیار زیاد که آزادی عمل یا خلاقیت را محدود می‌کند.
overorganize
سازماندهی بیش از حد و دقیق، که ممکن است اثرات منفی داشته باشد.
overorganized
به شدت سازماندهی شده به شیوه ای که ممکن است غیرطبیعی باشد.
overorganizing
سازماندهی بیش از حد که ممکن است مفید نباشد و کارایی را کاهش دهد.
overornament
کلمه‌ای که به معنای زیبا کردن بیش از حد یا براق کردن چیزی است و معمولاً به کارهای زینتی اشاره دارد.
overornamental
به معنای زیبا و زینتی بیش از حد و غیرضروری، به‌خصوص در معماری و طراحی.
overornamentality
حالت یا کیفیت زینتی کردن بیش از حد، به‌ویژه در هنر یا طراحی.
overornamentally
به‌صورت بیش از حد زینتی و زیبا، به‌ویژه در زبان یا نوشتار.
overornamentation
عمل یا فرآیند زینت بخشیدن بیش از حد، به‌ویژه در هنر یا طراحی.
overornamented
به حالتی اشاره دارد که چیزی به شدت با زینت‌های غیرضروری و بی‌مورد تزئین شده است.
overoxidization
اکسیژن‌زدایی بیش از حد، اشاره به فرآیند اکسیداسیون بیش از اندازه یک ماده، به ویژه فلزات دارد که می‌تواند منجر به کاهش کیفیت آنها شود.
overoxidize
اکسیژن‌زدایی بیش از حد، به معنای فرآیند اکسید کردن یک ماده به اندازه‌ای است که کیفیت آن کاهش یابد.
overoxidized
اکسیژن‌زده بیش از حد، به وضعیتی اطلاق می‌شود که ماده‌ای به طور نامناسب و بیش از حد در معرض اکسیژن قرار گیرد و ویژگی‌های آن آسیب ببیند.
overoxidizing
اکسیژن‌زدایی بیش از حد، اشاره به فرآیند اکسید شدن ذاتی یک ماده را دارد که ممکن است موجب آسیب یا کاهش کارایی شود.
overpained
درد بیش از حد، احساسی است که ناشی از آسیب یا فعالیت بیش از حد است که می‌تواند باعث ناراحتی و ضعف شود.
overpainful
بیش از حد دردناک، به رفتار یا وضعیتی اشاره دارد که درد یا ناراحتی غیرقابل تحملی را به همراه دارد.
overpainfully
به معنای انجام یا تجربه چیزی به گونه‌ای که بیش از حد باعث درد یا ناراحتی شود.
overpainfulness
درد یا ناراحتی بیش از حد از یک وضعیت یا تجربه.
overpamper
به معنای مراقبت یا عشق ورزیدن به کسی به شیوه‌ای که بیش از حد معمول باشد.