priori
دانش یا استدلالی که مستقل از تجربههای عملی به دست میآید و پیشفرضهای منطقی را شامل میشود.
prioristic
مربوط به یا دارای طبیعت ائتمالسازی، به سادگی بر اساس فرضیات منطقی عمل میکند.
prioristically
به طور ائتمالسازی یا بر اساس فرضیات نظری و نه تجربی است.
priorite
به معنای اولویت یا حق تقدم، در مجموعهای از موارد به معنای ارائه یا رعایت ملاحظات مهمتر است.
priorly
قبل از این، پیش از این، به زمان قبل از وقوع یک عمل یا رویداد اشاره دارد.
priorship
عنوان یا منصب یک شخص که بر یک گروه یا سازمان مدیریت دارد.
pryproof
طراحی شده برای مقاومت در برابر خراش یا تلاش برای باز کردن.
prys
کنجکاوی و تلاش برای دانستن اطلاعات شخصی یا خصوصی دیگران.
prisable
قابلیت جداسازی یا بستهبندی برای تسهیل در حمل و نقل و نگهداری.
prisage
اصطلاحی برای اشاره به مقدار یا کیفیت برداشت یا محصول.
prisal
تلافی، عمل یا واکنش خشونتآمیز در پاسخ به اقدام انجام شده.
priscan
فرهنگ و تمدن مرتبط با مردمان دیرینه.
priscian
پریشیان، گرامر متخصص در زبان لاتین و نویسنده آثاری در این زمینه.
priscianist
نسبت به پیروان یا شاگردان پریشیان، تمرکز بر گرامر و زبانشناسی.
priscilla
پرسیلا، نامی معمول که در تاریخ به آن اشاره شده و به شخصی خاص نسبت داده میشود.
priscillian
پرسیلیانی، فیلسوف و رهبر مذهبی با عقاید متفاوت که در قرون وسطی شناخته شد.
priscillianism
پرسیلیانیسم، فرقهای از مسیحیت به رهبری پرسیلیان که به دلیل آموزههای خاص خود و اعتقاد به کمال روح انسانی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
priscillianist
پرسیلیانیست به پیروان فرقه پرسیلیانیسم اطلاق میشود که به آموزههای آن اعتقاد دارند.
pryse
جایزه، پاداش یا شناسایی که به دلیل دستاوردهای خاص اعطا میشود.
prisere
حضور یا مشارکت در یک رویداد خاص که به آن اهمیت داده میشود.
priseres
فروشها یا درآمدهای حاصل از یک فعالیت تجاری در یک دوره زمانی خاص.
prisiadka
رقص سنتی که بخشی از آداب و رسوم محلی را تشکیل میدهد.
prismal
پریزمایی، مرتبط با خصوصیاتی مانند یک منشور، یا به گونهای که میتواند نور را تجزیه کند.
prismatical
پریزمایی، مرتبط با ساختار یا ویژگیهای منشور.
prismatically
به طور پریزمایی، به طریقی که ویژگیهای رنگین یا شکست نور را نشان دهد.
prismatization
پریزماسیون، عمل یا فرآیند تبدیل نور یا چیزی به شکل پریزما.
prismatize
پریزماسیون، عمل تبدیل کردن یا ایجاد ویژگیهای پریزما در یک چیز.
prismatoid
پریزماپروید، شکلی هندسی که دارای دو سطح موازی و مقاطع عرضی متغیر است.
prismatoidal
پریسماتویید، شکلی هندسی که به شکل یک منشور نزدیک است، با مقاطع متنوع و شکلهای نامتقارن.
prismed
پریسمد، به حالتی اطلاق میشود که در آن نور شکسته میشود و رنگها به صورت طیفی دیده میشوند.
prismy
پریسمی، به رنگها یا الگوهای نور اشاره دارد که به شکلهای چندوجهی و رنگین دیده میشوند.
prismoidal
پریسموئید، شکلی هندسی که شبیه به منشور است و چند سطح معین دارد.
prisometer
پریسومتر، ابزاری است که برای اندازهگیری خاصیتهای نوری و شکست نور در مواد مختلف استفاده میشود.
prisonable
قابل حبس، به هر عملی اطلاق میشود که تحت قانون ممکن است منجر به حبس مجرم شود.
prisonbreak
فرار از زندان، عمل یا تلاش برای فرار از زندان به هر طریق ممکن.
prisondom
نوعی حکومت یا وضعیت قهری که در آن فرد در زندان نگهداشته میشود.
prisonful
پر بودن از زندانیان یا اشیاء، اشاره به وضعیت پر بودن در زندان.
prisonhouse
محل نگهداری زندانیان، اشاره به ساختمان زندان.
prisonlike
شبیه زندان، توصیف شرایطی که در آن آزادی محدود شده یا احساس حبس میشود.
prisonment
محبوس شدن، حالت یا وضعیت قرار گرفتن در زندان.