fightable
قابل مبارزه، اشاره به چیزی که می‌توان با آن جنگید یا مبارزه کرد.
fighteress
جنگجوی زن، زنانی که در ورزش‌های رزمی یا مبارزات شرکت می‌کنند.
fightingly
به صورت جنگنده، به معنای برخورداری از روحیه مبارزه و جنگ.
fightwite
جنگ وایت، به معنای تیم یا گروه در مبارزات، به ویژه در ورزش‌ها.
figitidae
فیگیتیدا، یک خانواده از حشرات که بیشتر در زنبورشناسی مورد مطالعه قرار می‌گیرند.
figless
بدون انجیر، اشاره به چیزی که فاقد انجیر باشد.
figlike
شکل یا ویژگی‌ای که شبیه انجیر باشد.
figo
نوع خاصی از انجیر که در ایتالیا رشد می‌کند.
figpecker
پرنده‌ای که انجیر می‌خورد و به انتشار دانه‌ها کمک می‌کند.
figshell
موجودی که در درختان انجیر زندگی می‌کند.
figulate
به معنی ایجاد شکلی شبیه انجیر.
figulated
مربوط به ایجاد شکلی شبیه انجیر.
figuline
فیگولین به نوعی از سرامیک شبیه به سفال تعلق دارد که در طراحی و تزئینات آن ویژگی‌های خاصی دارد.
figulines
جمع کلمه فیگولین، به معنای چندین قطعه سرامیکی منحصر به فرد و هنری.
figurability
قابلیت تجسم یا توصیف یک چیز به صورت تصویری یا مفهوم.
figurable
قابل تجسم یا به راحتی قابل تصویر سازی.
figurally
به صورت تصویری، در مفهوم یا تفکر به روش بصری و نه انجام شده به صورت کلامی.
figurate
مرتبط با شکل، فرم یا ساختار، به ویژه در هنر یا طراحی.
figurately
به طور مجازی، به معنای بیان معنا یا تصویر از طریق تشبیه یا استعاره به جای بیان مستقیم.
figurational
مربوط به مطالعه یا تبیین موجودات اجتماعی به‌طور خاص در ارتباط با یکدیگر.
figurativeness
کیفیت یا ویژه‌گی مجاز بودن یا استفاده از تشبیه و استعاره.
figurato
به سبکی در موسیقی اشاره دارد که شامل تزئینات و پیچیدگی‌های بیانی است.
figuredly
به طور واضح و با نشانه‌هایی از فهم و بینش عمیق.
figureheadless
بدون رهبری، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد نماینده‌ای برای رهبری وجود ندارد.
figureheadship
رهبری نمادین، به جایگاه رهبری اشاره دارد که بیشتر جنبه یکتایی دارد و قدرت واقعی در دستان دیگری است.
figureless
بدون تصویر یا شکل، به آثار هنری یا طراحی‌هایی اشاره دارد که فاقد اشکال انسانی هستند.
figurer
شخصی که به حل مسائل یا ایجاد شکلی برای موضوعات مختلف می‌پردازد.
figurers
افرادی که به حل مسائل یا شکل‌دهی به ایده ها می‌پردازند، و در یک زمینه خاص هنر یا فعالیت‌های دیگر قابلیت‌های خود را به معرض نمایش می‌گذارند.
figuresome
شکل‌دار و دارای ویژگی‌های بصری بارز، به کارهایی اشاره دارد که پر از اشکال و تصاویر هستند.
figurette
مجسمه‌ای کوچک یا نمایشی که معمولاً از میان اشکال مختلف ساخته شده است.
figury
فیگوری به اشکال یا نمایه‌های انسانی و غیره در هنر و طراحی اشاره دارد.
figurial
فیگوریال مربوط به ویژگی‌های اشکالی یا طرح‌های انسانی در هنر است.
figurings
فیگور به معناهای نمایشی یا شکل‌دهی در هنر و طراحی اشاره دارد.
figurism
فیگوریسم جنبشی در هنر است که به اشکال انسانی و نمایندگی آن‌ها اهمیت می‌دهد.
figurist
فیگوریست به هنرمندی اطلاق می‌شود که به طراحی یا مجسمه‌سازی اشکال انسانی می‌پردازد.
figuriste
فیگوریست به هنرمندی اطلاق می‌شود که به تجسم‌های انسانی و نمایش احساسات آنها می‌پردازد.
figurize
شکل‌دهی به ایده‌ها و مفاهیم به منظور روشن‌تر کردن آن‌ها.
figworm
کرم کوچکی که ممکن است درختان انجیر را آلوده کند و به میوه‌های آن آسیب برساند.
fiji
کشوری جزیره‌ای در اقیانوس آرام با زیبایی‌های طبیعی فراوان.
fike
عمل تعمیر یا بازسازی اشیاء برای استفاده مجدد.