forefeels
حس کردن یا پیش‌بینی کردن در مورد تغییرات یا احساسات آینده.
forefelt
حس کردن یا پیش‌بینی کردن در زمانی که تغییر یا رویدادی رخ نداده است.
forefence
حصاری که در جلو یک محل برای محافظت از آن قرار داده می‌شود.
foreffelt
شواهد یا نشانه‌هایی که قبل از وقوع یک رویداد مشاهده می‌شود.
forefield
مکانی که در جلوی یک شی یا منطقه‌ای دیگر قرار دارد.
forefigure
شکل یا شخصیتی که در پیش‌زمینه یک اثر هنری قرار دارد.
forefin
به تعویق انداختن یا به تأخیر انداختن اقدامی.
forefit
صرف نظر کردن یا از دست دادن حقوق یا امتیاز.
foreflank
حملاتی که از سمت جلو به طرفین یک موضع انجام می‌شود.
foreflap
فلپ جلو، بخشی از جلد کتاب که به جلو خم می‌شود و معمولاً برای جذاب‌تر کردن جلد یا ارائه اطلاعات اضافی استفاده می‌شود.
foreflipper
فلپ جلو، بخشی از باله یا دست در برخی موجودات که برای شنا یا حرکت در آب استفاده می‌شود.
forefronts
خط مقدم، جایی که فعالیت یا تغییرات مهم در حال وقوع است یا جایی که افراد پیشرو هستند.
foregahger
Foregahger، نوعی از موجودات یا جانوران نادر که مخصوص به زیستگاه‌های خاصی هستند.
foregallery
Foregallery، بخشی از یک گالری هنری که به نمایش آثار هنری جدید یا خاص اختصاص یافته است.
foregame
Foregame، فعالیت‌ها یا برنامه‌ریزی‌هایی که قبل از شروع یک رویداد ورزشی انجام می‌شود.
foreganger
پیشگام، شخص یا چیزی که پیش از دیگران به عمل یا کاری اقدام می‌کند و مسیر را برای دیگران هموار می‌سازد.
foregate
دروازه جلویی، دروازه‌ای که به منطقه‌ای مشهور یا اصلی وارد می‌شود.
foregift
نشانه‌ای از هدیه یا مژده‌ای که پیش از وقوع یک واقعه مثبت نشان داده می‌شود.
foregirth
حلقهٔ پیشین، فضای حلقه‌ای که دور سینه یا بدن موجود زنده‌ای را در بر می‌گیرد.
foreglance
نگاه اجمالی، نگاهی سطحی و فوری به چیزی بدون تحلیل عمیق.
foregleam
پیش‌تاب، نوری یا احساسی که قبل از وقوع یک چیز بهتر نمایان می‌شود.
foreglimpse
پیش‌نگاه، نگاهی تند و گذرا به چیزی که در آینده خواهد بود.
foreglimpsed
پیش‌نگری، دیدن یا درک سریع قبل از وقوع یک چیز.
foreglow
پیش‌تاب، نوری که قبل از یک رویداد مهم نمادین رخ می‌دهد.
foregoer
پیشگام، کسی که قبل از دیگران به یک رویداد می‌رود و الگو می‌شود.
foregoers
پیشگامان، افرادی که ابتدایی‌ترین تلاش‌ها و عملکردها را انجام می‌دهند.
foregoneness
فقدان یا فراموش‌شدگی چیزی در گذشته، که تأثیر قابل توجهی به جا می‌گذارد.
foreguess
حدسی اولیه و غیررسمی درباره موضوعی قبل از دریافت اطلاعات کامل.
foreguidance
راهنمایی یا مشاوره‌ای که قبل از وقوع یک رویداد ارائه می‌شود.
forehalf
نیمه اول یک رویداد یا مسابقه، به‌ویژه در ورزش.
forehall
سالن یا فضایی در ورودی یک مکان، معمولاً برای استقبال و تجمع.
forehammer
چکشی بزرگ و سنگین که برای شکل‌دهی و کار با فلزات استفاده می‌شود.
forehandedly
به طور پیش دستی، پیش از وقوع یک مشکل یا وضعیت خاص اقدام کردن.
forehandedness
خلق و خوی پیش بینی و عمل به موقع؛ اقدام بی‌درنگ پیش از ظهور مشکلات.
forehandsel
یک واژه برای توضیح یک عمل خاص که در زمینه‌ خاصی به کار می‌رود.
forehard
توصیف مواد یا ساختاری که پیش از این سخت شده است.
forehatch
درب یا بخشی از یک سازه که برای دسترسی مناسب به داخل آن طراحی شده است.
forehatchway
ورودی یا راهرو که در جلو یک سازه یا وسیله نقلیه قرار دارد.
foreheaded
پیشانی‌بلند به معنای فردی است که پیشانی بلندی دارد.
forehear
پیش‌شنیدن به معنای شنیدن یا پیش‌بینی چیزی قبل از وقوع آن است.