inflood
به معنای ورود آب به یک منطقه یا ناحیه است.
inflooding
وضعیتی که در آن آب به طور غیرمنتظره‌ای به یک ناحیه وارد می‌شود.
inflorescent
به گیاهانی اطلاق می‌شود که دارای گل‌های تجمعی هستند.
inflowering
به عنوان فرآیند گل‌دهی در گیاهان در نظر گرفته می‌شود.
inflowing
جاری شدن یا ورود چیزی به یک فضا یا محیط.
influe
اصطلاحی نادرست یا نشانه‌ای از املا متغیر.
influencability
قابلیت تأثیرپذیری از دیگران.
influencable
قابلیت تأثیرپذیری از دیگران.
influenceability
قابلیت تأثیرپذیری در نظر یا انتخاب.
influenceabilities
گستره قابلیت‌های تأثیرپذیری افراد.
influenceable
قابل تأثیر، اشاره به قابلیت پذیرش تأثیرات خارجی یا قانع شدن به روش‌های مختلف.
influencive
تأثیرگذار، به معنای داشتن قدرت تأثیر گذاشتن بر دیگران.
influentiality
تأثیرگذاری، قدرت یا توانایی تأثیر گذاشتن بر دیگران.
influentially
به‌طور تأثیرگذار، اشاره به روشی که بتواند تأثیر و تغییر ایجاد کند.
influentialness
تأثیرگذاری، ویژگی یا قدرت تاثیر گذاشتن.
influenzal
مربوط به آنفولانزا، به نوعی ارتباط با بیماری‌های ویروسی آنفولانزا دارد.
influenzalike
شبیه به آنفولانزا، به ویژه از نظر علائم و ویژگی‌های بالینی، که باید با بیماری آنفولانزا تشخیص داده شود.
influenzas
بیماری مسری ناشی از ویروس آنفولانزا که می‌تواند باعث بروز عفونت در سیستم تنفسی شود.
influenzic
نسبت به آنفولانزا، به ویژگی‌ها و عوارض مربوط به آن اشاره دارد.
influxable
قابل ورود و جابجایی، به خصوص در زمینه منابع و سرمایه‌ها.
influxible
قابل تغییر و انعطاف‌پذیر، به ویژه در پاسخ به شرایط جدید.
influxibly
به روش یا حالتی که قابل ورود باشد، به تغییرات و نیازهای جدید پاسخ دهد.
influxion
ورود یا افزایش چیزی، به ویژه به طور ناگهانی.
influxionism
نظام فکری یا فلسفی که بر اساس مفهوم ورود و افزایش است.
influxious
مربوط به ورود یا افزایش، به ویژه از لحاظ تأثیرگذاری.
influxive
مربوط به ورود یا افزایش، به ویژه در زمینه‌های اجتماعی یا اطلاعات.
infolder
پوشه‌ای برای نگهداری و سازماندهی مدارک یا یادداشت‌ها.
infolders
چندین پوشه برای نگهداری و سازمان‌دهی مدارک.
infoldment
در هم‌تنیدگی، به فرآیند یا عمل تا کردن یا به هم پیوستن اشاره دارد.
infoliate
برگ‌دار شدن، به معنی رشد یافتن برگ‌ها بر روی گیاهان است.
inforgiveable
غیرقابل بخشش، به معنای اعمالی است که نمی‌توان آن‌ها را بخشید.
informable
قابل اطلاع‌رسانی، به معنای اینکه اطلاعات را می‌توان به شکل مشخصی ارائه داد.
informalism
غیررسمی‌گری، به طور کلی به سبکی از بیان یا تعاملات اشاره دارد که رسمی نیست.
informalist
غیررسمی‌گرا، به افرادی اطلاق می‌شود که رویکرد غیررسمی را در تعاملات خود ترجیح می‌دهند.
informalize
غیررسمی کردن، به معنی تبدیل چیزی به یک فضای دوستانه و غیررسمی.
informalness
وضعیت یا کیفیت غیررسمی بودن، راحت بودن و رسمی نبودن.
informatively
به طوری که اطلاعات مفیدی ارائه شود.
informativeness
مقدار یا کیفیت اطلاعات مفید که ارائه می‌شود.
informatus
اطلاعاتی که به اشتراک گذاشته می‌شود.
informedly
به طور آگاهانه و با اطلاعات کافی عمل کردن.