intrastromal
مربوط به داخل استرومای یک بافت، به ویژه در پزشکی و جراحی چشم.
intrasusception
پدیده‌ای که در آن یک قسمت از روده به داخل قسمت دیگر فرورفته و می‌تواند منجر به انسداد شود.
intratarsal
مربوط به داخل تارس، استخوان‌های مچ پا، به ویژه در درمان‌های پزشکی.
intrate
به درون یا ساختار داخلی یک ماده اشاره دارد، به ویژه در علوم آزمایشگاهی.
intratelluric
فرآیندها یا جوانب مربوط به درون زمین یا در اعماق زمین.
intraterritorial
مربوط به حقوق یا مسئولیت‌هایی که در داخل یک قلمرو خاص وجود دارد.
intratesticular
مربوط به ساختارهای درون بیضه‌ها.
intrathyroid
مربوط به ساختارهای درون غده تیروئید.
intratympanic
مربوط به درون غشای تمپان (پرده صماخ) گوش.
intratomic
مربوط به نیروها و تعاملات درونی اتم‌ها.
intratonsillar
منطقه‌ای از لوزه که در داخل آن قرار دارد، به ویژه در حالی که ورم یا عفونت وجود دارد.
intratrabecular
فضاهای کوچک بین اجزای توری مانند در بافت استخوان که برای تبادل مواد استفاده می‌شوند.
intratracheal
فرایند یا روش‌هایی که به درون نای انجام می‌شود، معمولاً در هنگام انجام عمل‌های پزشکی.
intratracheally
به نوعی از مدیریت دارو اشاره دارد که به طور مستقیم در نای انجام می‌شود.
intratropical
به شرایط جغرافیایی و اقلیمی مربوط می‌شود که در مناطق گرمسیری واقع شده‌اند.
intratubal
به مسائل و شرایطی اشاره دارد که درون لوله‌ها، به ویژه در بافت‌های بیولوژیکی، رخ می‌دهد.
intratubular
درون لوله‌ای، به فعالیت یا عملیات انجام شده در داخل لوله‌های بدن اشاره دارد.
intravaginal
درون واژنی، به کاربرد یا اقداماتی که درون واژن اتفاق می‌افتد، اشاره دارد.
intravalvular
درون دریچه‌ای، به فعالیت و ساختارهایی که در داخل دریچه‌های بدن وجود دارند، اشاره دارد.
intravasation
ورود به عروق، به نفوذ یا ورود یک ماده به داخل عروق خونی اشاره دارد.
intravascularly
درون‌عروقی، به روشی اشاره دارد که در آن ماده‌ای مستقیماً به داخل رگ‌ها وارد می‌شود.
intravenously
درون‌ وریدی، به روشی اشاره دارد که در آن دارو یا مایعات مستقیماً به ورید‌ها وارد می‌شوند.
intraverbal
پاسخ به یک سوال یا محرک بدون استفاده از نشانه‌های بصری، معمولاً در فرآیند یادگیری زبان و اصول رفتاری مورد نظر است.
intraversable
به معنای غیرقابل عبور، به ویژه در مورد موانع طبیعی یا فیزیکی که عبور از آن‌ها ممکن نیست.
intravertebral
مرتبط با فضای بین مهره‌ها در ستون فقرات.
intravertebrally
به شیوه‌ای که در اهیپیبین مهره‌ها انجام گردد.
intravesical
مرتبط با فضای درون مثانه و روش‌های درمانی که در آنجا انجام می‌شود.
intravital
مرتبط با عملکردها یا تغییرات در موجود زنده در طول حیات آن.
intravitally
درون‌چشمی، به معنای انجام یک عمل یا تجویز ماده‌ای درون چشم است.
intravitam
درون‌عمر، به معنای انجام یک عمل یا تجویز ماده‌ای در درون عمر موجودات زنده است.
intravitelline
درون زرده، به معنای مربوط به محیطی است که درون زرده تخم قرار دارد.
intravitreous
درون زجاجیه‌ای، به معنای انجام عملی در فضای زجاجیه چشم می‌باشد.
intraxylary
درون زایلاری، به معنای مرتبط با فضای درون زایلار است.
intreasure
به خاطر سپردن، به معنای حفظ یا ارج نهادن به خاطرات یا تجربیات است.
intreat
درخواست یا خواهش کردن به طور جدی و با احساس.
intreatable
قابل درخواست یا خواهش کردن نیست؛ به معنای غیرقابل حل یا درمان.
intreated
درخواستی که قبلاً انجام شده است؛ به معنای خواهش شده.
intreating
عمل درخواست یا خواهش کردن.
intreats
درخواست یا خواهش کردن به طور جدی و با احساس.
intrenchant
غیرقابل برش؛ به معنای عدم توانایی در برش یا آسیب.