facetiously
به شکلی شوخی و طنزآمیز یا غیر جدی بیان کردن چیزی.
facetiousness
حالتی که در آن فرد مسائلی را به صورت شوخی و غیر جدی مطرح میکند.
facette
وجهی مسطح و مشخص روی یک جسم، معمولاً در مورد جواهرات و سنگهای قیمتی به کار میرود.
facetted
دارای چندین وجه، معمولاً برای توصیف اجسام با سطحهای مختلف.
facetting
عمل یا فرآیند ایجاد چندین وجه روی اجسام، به خصوص سنگهای قیمتی.
faceup
به صورت رو یا صاف، به شکلی که قسمت رویی یک شی قابل مشاهده باشد.
facewise
به صورت رو در رو یا نسبت به چهره، به شرایطی اشاره دارد که در آن تعاملات به صورت مستقیم و با دیدن چهره یکدیگر انجام میشود.
facework
کار با چهره به رفتارها و اقداماتی اشاره دارد که افراد برای حفظ وجهه و ارتباطات اجتماعی مثبت انجام میدهند.
facy
فاسی به معنای شیک و مدرن است که در توصیف سبک یا طراحی استفاده میشود.
facially
به صورت چهرهای و مرتبط با بیانهای صورت، به نحوهای اشاره دارد که احساسات از طریق چهره نشان داده میشوند.
faciata
فاسیاتا به نقش یا طراحیهای پیچیده و زینتی در ساختمان یا اشیاء اشاره دارد.
faciation
فاسیاتسیون به فرآیند توسعه یا شکلگیری ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد.
facie
به معنای ظاهری یا به شکل ظاهری یک چیز که میتواند به معنای بیشتر یا عمیقتری در زیر سطح اشاره کند.
faciend
به معنای در حال انجام یا مشغول به فعالیتی است.
faciends
فرآیندهایی که در حال انجام هستند.
faciendum
به معنای چیزی که باید انجام شود یا عملی که باید صورت گیرد.
facier
به معنای کسی که رهبری یا مدیریت گروهی را بر عهده دارد.
faciest
به معنای سادهترین یا کمزحمتترین.
facilely
به راحتی و بدون زحمت انجام دادن کاری.
facinorousness
فاسد و شریر، به معنی داشتن خصوصیات یا رفتار شرورانه و بد.
facit
پاسخ یا راه حلی که به عنوان نمونه یا راهنما برای مسائل مختلف استفاده میشود.
fack
جملهای غیررسمی یا شوخی که برای سرگرمی یا انتقال یک پیام استفاده میشود.
fackeltanz
نوعی رقص سنتی که در آن شرکتکنندگان با مشعلهای روشن میرقصند.
fackings
جزئیاتی یا زمینههای مرتبط با یک فعالیت یا پروژه.
fackins
گرایشها یا مفاهیم پایهای که در یک بحث یا مطالعه استفاده میشوند.
facks
جزئیات یا عباراتی که باعث جذابیت یا وضوح در یک اثر میشوند.
faconde
فاکونده، ابزاری برای توضیح یا ارائه یک ایده به طور بصری.
faconne
فاکونه، یک ابزار بصری که برای نمایش آثار هنری به کار میرود.
facsim
فکسیم، کپی نزدیک به اصل یک سند یا تصویر.
facsimiling
فکسیم کردن، فرآیند ایجاد کپیهای نزدیک به اصل از اسناد.