forensical
مرتبط با دانش و تکنیک‌های جرم‌شناسی.
forensicality
کیفیت یا حالت قانونی بودن و اعتبار علمی شواهد.
forensically
به معنای مرتبط با علم قانونی یا بررسی جنایی، به ویژه در مورد شواهد و مدارک در محاکمات.
foreordainment
تعیین یا پیش‌نویسی از قبل برای اتفاقات یا سرنوشت‌ها، به ویژه در زمینه‌های مذهبی.
foreordainments
مجموعه‌ای از تعیین‌ها یا پیش‌نویس‌های که برای آینده افراد یا موضوعات خاص انجام شده‌اند.
foreorder
سفارش دادن به صورت پیشین یا از قبل.
foreordinate
تعیین کردن یا سازماندهی کردن کارها یا فعالیت‌ها به طور پیشین.
foreordinated
تعیین یا مشخص کردن کارها یا رویدادها به طور پیشین.
foreordinating
پیش‌تعیین، سازماندهی یا برنامه‌ریزی کارها به صورت اولیه و از پیش.
foreordination
پیش‌تعیین، این باور که بعضی از وقایع از قبل معین شده‌اند.
foreorlop
پیش آمدن مشکلات یا چالش‌ها، به ویژه در زمینه اجرایی.
forepad
پدی طراحی شده برای حفاظت از سطح یک شیء، مانند تبلت.
forepayment
پرداختی که قبل از دریافت خدمات انجام می‌شود.
forepale
کم رنگ کردن، به خصوص در زمینه رنگ‌ها و نقاشی.
forepaled
پیشین و به‌طور خاص به چیزی که در جلو یا پیش از یک چیز دیگر قرار دارد، اشاره دارد.
forepaling
عمل ایجاد یک لایه پیشین یا ظاهر، به وضوح در هنر یا طراحی.
foreparent
والد یا اجدادی که نسل‌های دیگری را به وجود آورده است.
foreparents
چند والد پیشین یا اجداد جمعی که نسل‌های بعدی از آنان به وجود آمده‌اند.
forepass
گذر یا مسیری که به جلو پیش می‌رود و ممکن است برای تسهیل عبور یا دسترسی باشد.
forepast
پیشین یا دوره‌ای که به تازگی تمام شده و ممکن است از آن درس‌هایی گرفته شود.
foreperiod
فاصله زمانی قبل از یک رویداد، به ویژه در مسابقات.
forepiece
قطعه‌ای که قبل از اثر اصلی قرار می‌گیرد و معمولاً به جذابیت یا وضوح آن کمک می‌کند.
foreplace
جایگاهی در سند یا کتاب که اطلاعات کلیدی در آن گنجانده می‌شود.
foreplays
نمایش‌هایی که قبل از اجراهای اصلی برگزار می‌شوند.
foreplan
برنامه‌ای که مراحل یا فعالیت‌های اولیه برای دستیابی به هدف را مشخص می‌کند.
foreplanting
فرآیند کشتی که قبل از کشت اصلی انجام می‌شود.
forepleasure
لذت یا خوشحالی که قبل از وقوع یک اتفاق به انسان دست می‌دهد.
foreplot
طرح یا نقشه‌ای که قبل از شروع یک داستان یا حادثه ترسیم می‌شود.
forepoint
نقطه یا نشانه‌ای که به عنوان اساس یا شروع یک استدلال یا بحث به کار می‌رود.
forepointer
دستگاهی یا نشانه‌ای که قبل از شروع حرکت، ارائه‌دهنده راهنمایی است.
forepole
چوب یا نشانه‌ای که در جلو برای مشخص کردن یک مسیر قرار می‌گیرد.
forepoled
مناطق مشخص شده با چوب پیش‌رو برای راهنمایی و ناوبری.
forepoling
پیش‌پوشش، به ساختاری اطلاق می‌شود که برای حمایت از زمین در حین حفاری و جلوگیری از ریزش خاک استفاده می‌شود.
foreporch
پیش‌سنج، قسمتی از ساختمان است که درست قبل از درب ورودی واقع شده و معمولاً جلوتر از ساختمان قرار دارد.
forepossessed
پیش‌داوری‌شده به معنای حالتی است که یک دارایی یا ملک به دلیل عدم پرداخت مالیات یا بدهی‌ها به صاحب جدیدی تحویل داده می‌شود.
forepost
پیش‌پایه به ناحیه یا ساختاری اشاره دارد که در بالای مرز یا حصار و مقدمه قرار دارد.
forepredicament
پیش‌دردسر به معنای وضعیتی دشوار یا مشکل‌ساز است که فرد قبل از وقوع آن به آن دچار می‌شود.
forepreparation
پیش‌آمادگی به معنای آماده‌سازی و برنامه‌ریزی قبل از وقوع یک رویداد برای تضمین موفقیت است.
foreprepare
آماده‌سازی پیش از وقوع یک رویداد یا شرایط خاص برای کاهش مشکلات.
forepretended
ظاهر درآوردن چیزی که واقعی نیست و به نوعی در زمانی پیش از وقوع.