interinsert
درج یا گنجاندن چیزی درون چیزی دیگر.
interinsular
مربوط به تبادل یا ارتباط میان جزایر.
interinsurance
بیمه‌ای که میان چندین شرکت انجام می‌شود.
interinsurer
بیمه‌گری که با دیگر بیمه‌گران برای ارائه خدمات همکاری می‌کند.
interinvolve
درگیر کردن چندین طرف یا گروه در یک فعالیت مشترک.
interinvolved
درگیر شدن چندین طرف یا گروه در یک پروژه.
interinvolving
درگیر کردن چندین جزء یا گروه به طور همزمان.
interionic
مرتبط با تعاملات بین یون‌ها.
interiorism
حرکتی در طراحی که بر روی فضاهای داخلی تأکید دارد.
interiorist
کسی که در طراحی و دکوراسیون فضاهای داخلی تخصص دارد.
interiorization
فرایند پذیرش و نهادینه‌سازی ارزش‌ها یا هنجارها در درون فرد.
interiorly
به صورت درونی، مرتبط با فضای داخلی یا احساسات درونی.
interiorness
داخلیت، ویژگی یا حالتی که به فضای داخلی یک مکان اشاره دارد و می‌تواند به احساسات و طرح‌های طراحی درونی مربوط شود.
interirrigation
آبیاری مشترک، نوعی شیوه آبیاری که در آن منابع آب بین چند منطقه یا زمین تقسیم می‌شود.
interisland
بین جزیره‌ای، به نوعی حمل و نقل یا اتصال بین دو یا چند جزیره اطلاق می‌شود.
interj
بینابینی، کلمه‌ای که معمولاً برای ابراز احساسات یا واکنش‌های فوری استفاده می‌شود.
interjacence
همجواری، وضعیت یا ویژگی دو یا چند عنصر که به هم نزدیک هستند و در یک مکان قرار دارند.
interjacency
همجواری، وضعیت یا ویژگی وجود نزدیک دو یا چند عنصر یا ساختار در کنار یکدیگر.
interjacent
بینابینی، چیزی که در میان دو چیز دیگر قرار دارد یا فاصله‌ای میان آن‌ها را پر می‌کند.
interjaculate
جملات یا عبارات را به طور ناگهانی یا بی‌درنگ وارد گفت‌وگو کردن.
interjaculateded
وارد کردن ناگهانی نظرات یا جملات در گفت‌وگو.
interjaculating
عملی که در آن فرد به طور ناگهانی نظرات خود را در حالی که کسی دیگر صحبت می‌کند، وارد کند.
interjaculatory
نظراتی که به طور ناگهانی بین دیگر نظرات بیان می‌شوند.
interjangle
عملیه آمیزش صداها یا کلمات به گونه‌ای که به هم برخورد می‌کنند.
interjealousy
احساس حسادت متقابل، زمانی که دو یا چند نفر به خاطر حسادت نسبت به یکدیگر احساسات منفی دارند.
interjectional
مرتبط با کلمات یا عبارات بینابینی که به طور ناگهانی در گفتار یا نوشتار وارد می‌شوند.
interjectionalise
به کار بردن کلمات یا عباراتی که به سخنرانی یا نوشتار انرژی و هیجان می‌بخشند.
interjectionalised
به معنای استفاده از عبارات بینابینی برای تأثیرگذاری بیشتر در سخنرانی یا نوشتار.
interjectionalising
فرایند به کار بردن عبارات بینابینی برای بهبود جذابیت گفتار یا نوشتار.
interjectionalize
به معنای افزودن عبارات بینابینی به گفتار یا نوشتار برای افزایش تأثیر.
interjectionalized
به کار بردن عبارات بینابینی به منظور بیان احساسات یا واکنش‌ها در گفتار یا نوشتار.
interjectionalizing
عمل به کار بردن عبارات بینابینی در گفتار به منظور بیان احساسات.
interjectionally
به شکلی که شامل عبارات بینابینی باشد، معمولاً برای بیان احساسات.
interjectionary
مرتبط با عبارات بینابینی، که احساسات و واکنش‌ها را بیان می‌کنند.
interjectionize
به کار بردن عبارات بینابینی در نگارش یا گفتار برای جذاب‌تر کردن محتوا.
interjectiveness
خصوصیت بینابینی بودن، که به معنای ابراز احساسات فوری یا واکنش به موقع است.
interjector
مداخله‌ کننده، شخصی است که در صحبت‌ها یا گفتگوها بدون دعوت و به طور ناگهانی نظر یا نظری را وارد می‌کند.
interjectory
مداخله‌ کننده، دغدغه‌ای است که به طور ناگهانی و بدون دعوت وارد گفتگو می‌شود.
interjectorily
به طور مداخله‌ کننده، اشاره به گفتاری است که در آن شخص ناگهان صحبت می‌کند یا نظر می‌دهد.
interjectors
مداخله‌ کنندگان، افرادی هستند که در زمان گفت و گوها ناگهان نظر خود را وارد می‌کنند.