interrex
بینسلطنت، به مقام موقتی اطلاق میشود که در غیاب شاه یا حاکم، وظایف حکومتی را بر عهده میگیرد.
interrhyme
قافیه داخلی به نوعی قافیه اطلاق میشود که درون یک خط شعر استفاده میشود و معمولاً به زیبایی صدا و موسیقی شعر میافزاید.
interrhymed
به معنای این است که شعر یا نثر به گونهای نوشته شده است که از قافیههای داخلی استفاده کرده باشد.
interrhyming
فرآیند استفاده از قافیههای داخلی در نوشتار شعر یا نثر.
interright
به معنای چیزی کاملاً درست و صحیح است، در زمینهای که به صورت ترکیبی درست به نظر میرسد.
interriven
به معنای به هم بافته شدن و ترکیب شدن اجزاء به شکلی که همدیگر را تقویت کنند.
interroad
جادهای که چندین مسیر یا منطقه مختلف را به هم متصل میکند، معمولاً در شرایط شهری.
interrog
عملیاتی که در آن از کسی سوالاتی به قصد به دست آوردن اطلاعات خاصی پرسیده میشود.
interrogability
آنچه که نشان میدهد آیا یک فرد یا موضوع میتواند مورد بازجویی قرار گیرد.
interrogable
به معنای اینکه یک فرد یا موضوع قابلیت بازجویی را دارد.
interrogatingly
با نگاه یا طرز صحبت کردن به گونهای که سوالات بیشتری کند و خواهان اطلاعات بیشتری باشد.
interrogatively
به گونهای که سوالی را میپرسد و به دنبال یک پاسخ یا توضیح است.
interroom
سیستم یا مدل ارتباطی که بین دو یا چند اتاق وجود دارد.
interrule
قواعدی که بین دو یا چند قاعده دیگر قرار گرفته و راهنمایی میرسانند.
interruled
کاغذی که بر روی آن خطوط متداخل یا عمودی کشیده شده است.
interruling
فرآیند یا عمل ارتباط دادن یا ترتیب دادن موضوعات یا قواعد مختلف.
interrun
عمل یا فرآیند اجرای هماهنگ فعالیتها یا رویدادها بین چند بخش یا گروه.
interrunning
عمل یا فرآیند همزمان در حال اجرا بودن یا همزمان ابرداخت در چند بخش یا سیستم.
interruptable
قابل قطع، به حالتی اطلاق میشود که امکان قطع یا متوقف کردن وجود داشته باشد.
interruptedly
به صورت قطع و وصل، به وضعیتی اطلاق میشود که در حال صحبت یا عمل، وقفهایی ایجاد شود.
interruptedness
حالت قطع و وصلی، به مقطعی از یک گفتگو یا عمل اطلاق میشود که به خاطر وقفهها قابل فهم نیست.
interruptible
قابل قطع، به حالتی اشاره دارد که میتوان آن را در حین انجام قطع کرد.
interruptingly
به حالت قطع و وصل، به طرز صحبت یا عمل اشاره دارد که مانع از جریان عادی میشود.
interruptive
قطع کننده، به حالتی اطلاق میشود که از نظر صحبت یا عمل، وقفهای در جریان طبیعی ایجاد میکند.
interruptory
مشخصهای که باعث قطع یا مزاحمت در یک گفتوگو یا روند میشود.
intersale
فروش یا معاملهای که بین دو یا چند طرف انجام میشود.
intersalute
سلام کردن یا تبریک گفتن متقابل بین افراد یا گروهها.
interscapilium
اینترسکاپیلیوم، ناحیهای از بدن که بین تیغههای شانهای قرار دارد.
interscapular
اینترسکاپولار به ناحیه یا ساختارهای مربوط به بین تیغههای شانهای اشاره دارد.
interscapulum
اینترسکاپولوم به ناحیهای در پشت اشاره دارد که بین دو تیغه شانه قرار دارد.