irrenunciable
به مواردی اطلاق میشود که نمیتوان از آنها گذشت یا آنها را ترک کرد.
irrepair
به معنای چیزی است که نمیتواند تعمیر یا ترمیم شود.
irrepairable
به مواردی اطلاق میشود که امکان تعمیر یا بهبود آنها وجود ندارد.
irreparability
به وضعیت یا کیفیتی اطلاق میشود که چیزی قابل تعمیر نیست.
irreparableness
غیرقابل جبران بودن، به وضعیت یا حالتی اشاره دارد که امکان ترمیم یا اصلاح آن وجود ندارد.
irrepassable
غیرقابل عبور، به معنای اینکه چیزی نمیتواند یا نباید عبور کرد، به ویژه در مورد موانع طبیعی.
irrepatriable
غیرقابل بازگشت به وطن، به وضعیتی اشاره دارد که فرد نمیتواند به کشور خود بازگردد.
irrepealability
غیرقابل لغو بودن، به حالتی اشاره دارد که قانونی یا مقررهای نمیتوان آن را لغو کرد.
irrepealable
غیرقابل لغو، به معنای اینکه چیزی نمیتواند به طور رسمی لغو شود.
irrepealableness
غیرقابل لغو بودن، به ویژگیای اشاره دارد که هیچ اقدامی نمیتواند آن را لغو کند.
irrepealably
به طور غیرقابللغو، به معنای این که چیزی نمیتواند لغو یا تغییر یابد.
irrepentance
بیپشیمانی، عدم ابراز پشیمانی یا تاسف در مورد اعمال انجام شده.
irrepentant
بیپشیمان، فردی که هیچگونه پشیمانی یا تاسفی از دستاوردهای خود ندارد.
irrepetant
غیرقابل تکرار، چیزی که نمیتوان آن را دوباره تولید یا شبیهسازی کرد.
irreplacable
غیرقابل جایگزین، چیزی که نمیتوان با آن مشابه یا معادل دیگری پیدا کرد.
irreplacably
از لحاظ اهمیت، غیرقابل جایگزین، چیز یا شخصی که نمیتوان آن را با چیز یا شخصی دیگر جایگزین کرد.
irreplaceability
کیفیت یا وضعیت غیرقابل جایگزین بودن، به نوعی واسطه یا منبعی اشاره دارد که نمیتوان آن را با چیزی دیگر عوض کرد.
irreplaceableness
حالت یا کیفیت غیرقابل جایگزین بودن، به خصوص در مورد اشیاء یا افراد با ارزش.
irreplaceably
به طور غیرقابل جایگزین، به شکلی که نمیتوان آن را جایگزین کرد.
irrepleviable
غیرقابل جبران، به معنای عدم امکان بازگرداندن یا جایگزینی.
irreplevisable
حالت یا ویژگی غیرقابل جبران بودن، به معنای عدم امکان جایگزینی.
irreportable
غیرقابل گزارش، به معنی اطلاعات یا وقایعی است که نمیتوان آنها را به مقامات یا شخص دیگری گزارش کرد.
irreprehensibility
عدم سرزنش، به معنای عدم وجود ویژگیهای منفی یا قابل انتقاد در یک شخص یا عمل.
irreprehensible
غیرقابل سرزنش، به معنای عمل یا شخصی است که هیچ نقصی ندارد و نمیتوان او را سرزنش کرد.
irreprehensibly
بهطور غیرقابل سرزنش، به معنای رفتار یا عمل کردن به یک شیوه که انتقادی به همراه نداشته باشد.
irrepresentable
غیرقابل نمایندگی، به معنی احساسی است که نمیتوان آن را بهدرستی توصیف یا بیان کرد.
irrepresentableness
غیرقابل بیان بودن، وضعیتی است که در آن چیزی نمیتواند به طور کامل یا مناسب بیان شود.
irrepressibility
غیرقابل کنترل بودن، کیفی است که به فرد اجازه میدهد در برابر فشارها و مشکلات تسلیم نشود.
irrepressibleness
غیرقابل کنترل بودن، حالتی است که در آن احساسات یا رفتارها نمیتوانند محدود شوند.
irrepressibly
به طور غیرقابل کنترل، به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که نمیتواند پابند شود.
irrepressive
غیرسرکوبگر، صفتی است که به چیزی اشاره دارد که مانع از ابراز احساسات یا عقاید نمیشود.
irreproachability
غیر قابل سرزنش بودن، حالتی است که در آن فرد نمیتواند به خاطر رفتار یا اعمالش انتقادی دریافت کند.
irreproachably
بهصورت بینقص و بدون عیب یا نقص کار کردن یا رفتار کردن.
irreproducibility
عدم قابلیت تولید مجدد به معنای این است که نتایج یا شرایطی نمیتوانند به طور دقیق دوباره تکرار شوند.
irreproductive
غیرقابل تولید مثل به موجودات یا ارگانیسمهایی اطلاق میشود که قادر به تولید مثل نیستند.
irreprovable
غیرقابل سرزنش به معنای این است که نمیتوان به دلیل خطا یا اشتباه به کسی انتقاد کرد.
irreprovableness
غیرقابل سرزنش بودن به معنای عدم امکان انتقاد از کارها یا رفتارهای افراد است.