overweened
زیاد به خود اعتماد کردن و خود را بزرگتر از آنچه که هستیم فرض کردن.
overweener
فردی که به طور مفرط به خود اعتماد دارد یا بزرگنمایی می‌کند.
overweeningly
به طور بیش از حد بزرگ‌نما یا خودباور.
overweeningness
خودبزرگ‌بینی، حالت یا کیفیت فردی که خود را بزرگ‌تر از آنچه که هست می‌داند یا ارزشی بالاتر از بقیه قائل است.
overweens
خودبزرگ‌بینی به معنای ابراز بیش از حد توانایی‌ها یا دستاوردها به گونه‌ای که انتظارهایی غیرواقعی ایجاد کند.
overweep
بیش از حد گریه کردن یا احساسات را به شدت نشان دادن.
overweigh
بیش از حد سنگین کردن یا اهمیت دادن به چیزی.
overweighed
بیش از حد مورد بررسی یا ارزیابی قرار گرفته است.
overweighing
عمل سنگین کردن بیش از حد یک عامل یا اقدام.
overweighs
بیش از حد وزن داشتن یا بیش از حد ارزیابی کردن یک چیز.
overweightage
وزن اضافی یا ارزیابی بیش از حد یک عامل یا داده.
overwell
شگفت‌زده شدن یا تحت تاثیر قرار گرفتن به طور شدید.
overwelt
شگفت‌زده شدن یا تحت تاثیر قرار گرفتن به شدت.
overwend
بیش از حد بررسی کردن یا تأمل کردن.
overwent
پشت سر گذاشتن یا بررسی کردن به طور کامل.
overwet
بیش از حد مرطوب، به حالتی اشاره دارد که رطوبت بیش از ظرفیت طبیعی باشد، معمولاً در زمینه‌های کشاورزی یا آب و هوا.
overwetness
بیش از حد مرطوب بودن، وضعیت یا کیفیت بسیار مرطوب بودن، معمولاً در زمینه‌های محیطی.
overwets
بیش از حد مرطوب کردن، عمل آبیاری گیاهان یا نواحی به گونه‌ای که رطوبت آنها از حد طبیعی فراتر رود.
overwetted
بیش از حد مرطوب شده، توصیف وضعیتی که چیزی به علت رطوبت بیش از حد تحت تأثیر قرار گرفته است.
overwetting
بیش از حد مرطوب کردن، عمل آبیاری یا رطوبت دادن به حدی که باعث مشکلاتی مانند پوسیدگی شود.
overwheel
بیش از حد فشار دادن یا تحریک احساسات، معمولاً به شکل منفی.
overwhelmer
شخص یا چیزی که باعث احساس فشار یا حجم زیاد می‌شود، به ویژه در مورد کار یا تحصیلات.
overwhelmingness
شدت یا فشاری که باعث احساس تسلط یا غلبه می‌شود.
overwhip
به معنی تنبیه یا ضربه زدن بیش از حد به یک حیوان.
overwhipped
حالتی که در آن چیزی به طور ناخواسته و بیش از حد زده یا مخلوط شده است.
overwhipping
عمل بیش از حد زدن یا مخلوط کردن چیزی.
overwhirl
چرخش بیش از حد که می‌تواند به احساس سرگیجه یا عدم تعادل منجر شود.
overwhisper
به معنای صحبت کردن بسیار آرامتر از آنچه مورد نیاز است، که ممکن است باعث ایجاد سوءتفاهم شود.
overwide
به معنای عریض‌تر از حد معمول، که ممکن است کارایی یا زیبایی را تحت تأثیر قرار دهد.
overwidely
به معنای به طور بیش از حد گسترش یا توزیع، که ممکن است باعث سایه‌گرفتن واقعیت شود.
overwideness
به معنای عریضی بیش از حد معمول، که می‌تواند بر عملکرد یا استفاده تأثیر بگذارد.
overwild
به معنای وحشی‌تر از آنچه مناسب یا مطلوب است، که می‌تواند در برخی زمینه‌ها مشکل‌ساز شود.
overwildly
به معنای بسیار وحشیانه و غیرقابل کنترل، که ممکن است نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشته باشد.
overwildness
حالت یا ویژگی بیش از حد وحشی و غیرقابل کنترل، به ویژه در طبیعت یا ذهن.
overwily
بیش از حد حیله‌گر و زیرک، به طوری که ممکن است دیگران را فریب دهد.
overwilily
به شیوه‌ای بیش از حد زیرکانه، به خصوص در ارتباط با دیگران.
overwilling
حدی از آمادگی یا تمایل که ممکن است به نفع فرد نباشد.
overwillingly
به طور بیش از حد مایل، بدون فکر کردن به عواقب.
overwillingness
حالت یا ویژگی تمایل بیش از حد به عمل کردن برای رضایت دیگران.
overwin
برتری یافتن بر چیزی، غلبه کردن بر موانع یا مشکلات.