interarmy
بین ارتش‌ها به همکاری و تبادل اطلاعات و منابع بین نیروی‌های نظامی کشورها اشاره دارد.
interarrival
ورود متقاطع به زمان‌هایی اشاره دارد که در آنها چندین وسیله نقلیه، مانند پروازها، به طور همزمان به یک مکان می‌رسند.
interartistic
بین هنری، اشاره به تعامل و همکاری بین دو یا چند نوع هنر مختلف دارد.
interassociate
مرتبط کردن، عمل برقراری ارتباط بین دو یا چند زمینه یا پروژه.
interassociated
مرتبط شده، اشاره به این که چندین ایده یا مفهوم به یکدیگر مرتبط شده‌اند.
interassociation
ارتباط مشترک، اشاره به ارتباطات بین دو یا چند فرهنگ یا ایده است.
interassure
اطمینان بخشی مشترک، عمل ایجاد اطمینان بین دو یا چند طرف.
interassured
احساس اطمینان مشترک، حالت اعتماد متقابل بین افراد یا گروه‌ها.
interassuring
ارامش‌بخش، کسی یا چیزی که احساس آرامش را به دیگران منتقل کند.
interasteroidal
بین سیارکی، مربوط به فاصله یا سفر بین سیارک‌ها.
interastral
بین ستاره‌ای، مربوط به فاصله یا سفر بین ستاره‌ها.
interatrial
بین دهلیزی، مربوط به فاصله یا ارتباط بین دو دهلیز قلب.
interattrition
سایش متقابل، به تدریج از بین رفتن یا کاهش نیروها یا تأثیرات متقابل.
interaulic
بین آلی، مربوط به فاصله یا ارتباط بین دو اتاق آلی.
interaural
فاصله یا ارتباط بین دو گوش که در درک صدا و موقعیت آن تأثیر دارد.
interauricular
مربوط به سپتوم بین دو دهلیز قلب.
interavailability
دسترس‌پذیری همزمان یا متقابل منابع و اطلاعات بین سیستم‌ها یا افراد.
interavailable
به معنای قابل دسترسی در رابطه با یکدیگر، معمولاً در زمینه اطلاعات یا ابزارها.
interaxal
مربوط به ابعاد یا اندازه‌گیری‌ها به‌طور خاص در رابطه با محورهای مختلف.
interaxes
محورها یا خط‌هایی که در بین دو یا چند محور دیگر قرار دارند.
interaxial
فاصله بین محورهای دو دوربین در عکاسی یا فیلم‌سازی سه‌بعدی.
interaxillary
فضای بین محوری به ناحیه‌ای اشاره دارد که میان دو زیر بغل قرار دارد.
interaxis
رابطه یا فاصله بین دو محور.
interbalance
ایجاد تعادل بین عناصر یا نیروهای مختلف.
interbalanced
وضعیتی که در آن نیروها یا عناصر به طور متوازن عمل می‌کنند.
interbalancing
فرایند ایجاد تعادل و هماهنگی دائمی بین عناصر مختلف.
interbanded
جفت‌گیری بین دو یا چند گونه مختلف از یک موجود زنده.
interbanking
عملیات مالی و تراکنش‌هایی که بین بانک‌های مختلف انجام می‌شود.
interbastate
حرکت و تجارت کالا یا خدمات بین ایالت‌های مختلف.
interbbred
حیواناتی که از جفت‌گیری بین دو یا چند نژاد متفاوت به وجود آمده‌اند.
interbelligerent
روابط یا توافقات میان دو یا چند کشور در حال جنگ.
interblend
ترکیب دو یا چند عنصر به طوری که تاثیرات آنها با هم ادغام شود.
interblended
ترکیب شدن رنگ‌ها یا مواد به گونه‌ای که به طور همزمان در هم ادغام شوند.
interblending
عمل ترکیب یا ادغام چیزهای مختلف به گونه‌ای که یک واحد جدید شکل بگیرد.
interblent
شده است که در آن چیزها به طور متقابل ترکیب شده‌اند.
interblock
ارتباط یا ترکیب بین بلوک‌های مختلف که عملکرد را تسهیل می‌کند.
interbody
فضای بین اجزای مختلف که به عملکرد و حرکت کمک می‌کند.
interbonding
پیوند یا ترکیب بین مواد مختلف که استحکام را افزایش می‌دهد.
interborough
بین شهرستانی، اشاره به جابجایی یا حمل و نقل بین دو یا چند شهرستان دارد.
interbourse
بین بورس، اشاره به تعاملات و معاملات بین دو یا چند بورس مالی دارد.