interbrachial
بین بازویی، اشاره به ناحیهای در بدن که بین دو بازو قرار دارد.
interbrain
بین مغز، به ناحیهای از مغز که برخی عملکردهای حیاتی را کنترل میکند، اشاره دارد.
interbranch
بین شعبهای، به تعامل و همکاری بین دو یا چند شعبه از یک سازمان اشاره دارد.
interbranchial
بین شاخهای، به ناحیهای در سیستم تنفسی برخی از آبزیان اشاره دارد.
interbreath
نفس کشیدن میان نفسی، به عمل تنفس در بین جملات یا عبارات در صحبت یا خواندن اشاره دارد.
interbrigade
گروهی متشکل از اعضای مختلف که به صورت مشترک برای هدفی خاص کار میکنند.
interbring
عمل آوردن یا همراه داشتن چیزی در یک مکان به مکان دیگر.
interbronchial
مرتبط با یا بین برونشها، که قسمتهایی از دستگاه تنفسی هستند.
interbrood
ارتباط یا تعامل بین دو یا چند نسل از یک گونه.
intercadent
بینابینی، به معنای میان دو چیز یا دوره قرار گرفتن است.
intercalar
درج کردن یا وارد کردن در میان یک مجموعه، معمولاً برای تنظیم یا به روز رسانی اطلاعات.
intercalare
جنبهای از مباحث مربوط به درج، معمولاً در حوزه زمان یا ترتیب.
intercalarily
به معنای به صورت درج شده یا در میان، معمولاً در مورد اطلاع رسانی یا آموزش.
intercalarium
بخشی اضافه که برای توضیحات یا اطلاعات بیشتر مربوط به موضوع اصلی اضافه شده است.
intercalation
فرآیند قرار دادن یک چیز در بین دیگران، به ویژه در شیمی و زیستشناسی.
intercalations
درج، عملی که به یک دوره اضافه میشود تا یک تقویم یا سیستم زمانی را تنظیم کند.
intercalative
درجگذار، به شیوهای اطلاق میشود که در آن چیزی به یک سری اضافه میشود تا آن را بهبود بخشد یا تنظیم کند.
intercalatory
درجگذار، مربوط به اقدام یا تاثیر درج در سیستمها یا فرایندها.
intercale
درج کردن، به معنای اضافه کردن یا وارد کردن یک عنصر به یک سری یا توالی.
intercalm
آرامش میانمدت، دوران غیر فعال یا آرمیده بدون وقایع شدید.
intercanal
میان کانالی، مربوط به کانالها یا مسیرهای ارتباطی که فضای بین آنها را مدیریت می کند.
intercanalicular
انتقال یا ارتباط بین دو کانال یا مجرا که در آن دو یا چند مسیر در یک سیستم وجود دارد.
intercapillary
منطقهای که بین مویرگها واقع شده و به تبادل مواد در بدن کمک میکند.
intercardinal
جهتهایی که بین ابتدای اصلی شمال، شرق، جنوب و غرب قرار دارد.
intercarotid
فضای واقع در بین رگهای کاروتید که در بررسیها و جراحیها اهمیت دارد.
intercarpal
مفاصل و فضاهایی که بین استخوانهای کارپال در مچ دست قرار دارند.
intercarpellary
ساختارها و رباطهایی که وظیفه دارند ثبات مفاصل کارپال را تأمین کنند.
intercarrier
بین حامل، به خدمات یا توافقات بین دو یا چند شرکت حمل و نقل اشاره دارد که داراییها و خدمات را بین خود تبادل میکنند.
intercartilaginous
بین غضروفی، به نوعی از مفاصل اشاره دارد که در آن غضروفها به هم متصل میشوند و حرکت محدودی دارند.
intercaste
بین طبقهای، به روابط یا ازدواجهایی اشاره دارد که میان دو یا چند طبقه اجتماعی مختلف صورت میگیرد.
intercatenated
بین پیوسته، به فرایند یا حالت پیوند دادن چیزهای دو یا چندگانه به یکدیگر اشاره دارد.
intercausative
بین علتی، به روابطی اشاره دارد که در آن یک عامل بر دیگری تأثیر میگذارد و بالعکس.
intercavernous
بین غار، به فضایی در بدن اشاره دارد که شامل یا متصل به ساختارهای توخالی است.
intercedent
شخصی که درگیریها یا مسائل بین دو طرف را حل و فصل میکند.
interceder
فردی که در امور دیگران دخالت کرده و برای کمک به حل مشکل، میانجیگری میکند.
intercentra
منطقهای در بدن که بین دو یا چند مرکز دیگر قرار دارد.
intercentral
نقاط یا مسیرهایی که بین دو یا چند مرکز دیگر قرار دارد و ارتباط برقرار میکند.
intercentrum
ساختارهای بین دو یا چند مرکز استخوانی در اسکلت.