invt
اختصاری برای ارتباطات مالی و تجاری.
invulgar
غیرمتعارف و خاص، خارج از عرف و معمول.
invulnerability
ناپذیری، وضعیت یا خاصیتی که در آن چیزی نمی‌تواند آسیب ببیند یا آسیب ببیند.
invulnerableness
ناپذیری، کیفیت یا حالت ناپذیر بودن.
invulnerably
به صورت ناپذیر، در شرایطی که نمی‌توان آسیب دید.
invulnerate
ناپذیر ساختن، به عمل ایجاد ناپذیری اشاره دارد.
invultuation
انفولتاسیون، فعل و فرآیند ایجاد یا تحت تاثیر قرار گرفتن واقع شدن.
invultvation
انفولتاسیون، فرایند یا عمل تبدیل به یک وضعیت جدید.
inwall
درون دیواری، در معنای فیزیکی چیزی که درون دیوار ساخته شده یا قرار دارد.
inwalled
دارای دیوار درون، اشاره به چیزی که در داخل دیوارها محصور شده است.
inwalling
عمل محصور کردن یا نصب درون دیوارها، به ویژه در ساختمان.
inwalls
دیوارهای ساخته شده در داخل بنا، به ویژه برای مقاصد خاص.
inwandering
گشت و گذار بدون هدف معین، معمولاً در مکان‌های طبیعی.
inweave
بافتن یا تلفیق مواد مختلف به طوری که درون یکدیگر قرار گیرند.
inweaved
با هم بافتن یا متصل کردن، به ویژه در مورد اشیاء یا مفاهیم.
inweaves
به هم بافتن یا متصل کردن در زمان حال.
inweaving
عمل بافته شدن یا به هم بافتن.
inwedged
به هم چسبیدن یا گنجاندن در یک مکان محدود.
inweed
عمل از بین بردن علف‌های هرز از باغ یا زمین.
inweight
تبدیل به سنگینی یا بار شدن.
inwheel
در چرخ بودن به معنای قرار داشتن در شرایط یا موقعیتی است که برای کارایی بهتر و عملکرد موثر در حرکت و چرخش استفاده می‌شود.
inwick
درون‌پایه به ویژگی یا طراحی اطلاق می‌شود که مانع از نشت یا چکه شدن می‌شود.
inwind
به معنای دور زدن یا پیچیدن یک جریان هوا یا تنفس در اطراف شخص یا شیء است.
inwinding
دورزن به معناي وجود حرکات یا مسیرهای که به طور مداوم پیچیده و نرم هستند اشاره دارد.
inwinds
پیچیدن یا محاصره کردن چیزی با جریان هوا یا نیروهای طبیعی است.
inwit
بصیرت به معنای دانشی عمیق و شناخت صحیح از وضعیت‌های مختلف است.
inwith
در ارتباط بودن با یک گروه خاص یا داشتن وضعیت خوب در یک جمع.
inwood
مکان یا فضای طبیعی که شامل درختان و گیاهان است.
inwork
به حالتی اشاره دارد که کاری در حال انجام است.
inworks
به حالتی اشاره دارد که چندین پروژه یا طرح در حال انجام است.
inworn
به حالت یا چیزی که زیاد استفاده شده باشد، اشاره دارد.
inwound
وقتی که چیزی به دور چیزی دیگر با دقت پیچیده می‌شود.
inwove
درهم بافتن، به معنای بافتن چیزهای مختلف به یکدیگر در یک ساختار یا یک کل.
inwoven
درهم بافته‌شده، به معنای بافته‌شدن رشته‌ها یا عناصر به شکل یک کل واحد.
inwrapment
پوشش، به معنی احاطه کردن یا در بر گرفتن چیزی به طور کامل.
inwrapt
غرق، به معنای بودن در وضعیت قوی از توجه یا هیجان نسبت به چیزی.
inwreathe
درهم افراشتن، به معنای پوشش چیزی به وسیله شاخه‌ها یا گل‌ها.
inwreathed
درهم افراشته، به معنی احاطه شده یا تزئین شده توسط یک سری از گیاهان یا عناصر طبیعی.
inwreathing
پوشاندن یا حلقه‌زدن چیزی با گل یا دیگر مواد.
inwrit
نوشتن یا نگاشتن در یک سبک خاص و قدیمی.