forril
بیانیه یا اعلام نظری در مورد موضوعی خاص.
forrit
به معنای پیش بردن یا اجرا کردن یک ایده یا برنامه.
forritsome
به معنای پیش بردن یا انجام تغییرات جزئی.
forrue
در معنا به معنای آماده و راغب بودن به قبول چالشها و مسئولیتها.
forsado
در معنای مجبور شدن به ترک یا خروج به دلیل شرایط نامساعد.
forsay
به معنای بیان کردن یا ابراز کردن یک حقیقت یا احساس.
forsaker
شخصی که سنتها یا عقاید پیشین را رها میکند.
forsakers
کسانی که چیزی را ترک کرده یا رها میکنند، به ویژه در زمینههای اجتماعی یا فرهنگی.
forsar
رها کردن یا ترک کردن چیزی که برای فرد اهمیت دارد.
forsee
پیشبینی کردن، توانایی مشاهده یا تصور چیزی قبل از وقوع آن.
forseeable
قابل پیشبینی، به شیوهای که میتوان آن را برای آینده نزدیک انتظار داشت.
forseek
رها کردن یا کنار گذاشتن، به ویژه در زمینههای عاطفی و روانی.
forseen
پیشبینی شده، به وضعیت یا نتیجهای اشاره میکند که قبلاً تصور شده است.
forset
واگذار کردن، به معنای ترک کردن چیزی به طور رسمی.
forshape
شکل دادن، به معنای تغییر یا ایجاد شکل جدیدی.
forslack
کنار گذاشتن، عموماً به معنای رها کردن چیزی که دیگر مفید نیست.
forslake
رها کردن، به معنای ترک کردن چیزی که برای شما مهم است.
forsloth
عدم جدیت، به معنای بیعلاقگی یا تنبلی در کار.
forslow
کند کردن، به معنای کاهش سرعت یا شدت.
forspeak
به معنای کنار گذاشتن یا ترک کردن افکار، عقاید یا احساسات میباشد.
forspeaking
عمل ترک کردن یا کنار گذاشتن صحبت کردن یا بیان افکار.
forspend
به معنای کنار گذاشتن زمان برای فعالیتهای غیرمفید.
forspent
به معنای استفاده کامل یا تمام شدن منابع و محدودیتها.
forspoke
به معنای ترک کردن یا پشت کردن به عادات و فعالیتهای منفی.
forspoken
به معنای پیشینهای از دلایل یا رفتارهایی که کنار گذاشته شدهاند.
forspread
گسترش یافتن، به طور گستردهای در یک منطقه پراکنده شدن.
forst
واژهای کوتاه برای جنگل، مکانهای پوشیده از درختان.
forstall
پیشدستی کردن، جلوگیری کردن از وقوع یک عمل.
forstand
درک کردن، فهمیدن، دو مفهوم یا اطلاعات را درک کردن.
forsteal
دزدی کردن، به طور غیرمجاز چیزی را برداشتن.
forstraught
احساس ناراحتی و ناامیدی به خاطر شرایط ناگوار.
forsung
فراموششده، به معنای چیزهایی که دیگر به یاد نیامده یا مورد توجه قرار نگرفتهاند.
forswat
فراموش کردن، به معنای کنار گذاشتن یا ترک یک گزینه یا انتخاب.
forswearer
سوگندشکن، کسی که سوگند خود را نقض میکند.
fortake
گرفتن، به معنای تصرف یا به عهده گرفتن چیزی.
fortaxed
مقدار مالیات وضعشده، به معنای مبلغی که بهعنوان مالیات اعمال میشود.
fortemente
به معنای قوی و با قدرت، شیوهای از بیان که نشان دهنده اطمینان و شدت است.