frowy
فری، حالتی است که با ابروان به هم کشیده و حالت ناراحتکننده نشان داده میشود، معمولاً به عنوان علامتی از نارضایتی یا خشم.
frowl
فرو کردن ابروها به نشانه ناراحتی یا نارضایتی.
frowner
فریکننده، فردی که به طور مکرر ابروها را درهم میکشد و حالتی ناراحت دارد.
frowners
فریکنندهها، افرادی که حالت ناراضی و ابروهای درهم کشیده دارند.
frownful
فریدار، صفتی برای توصیف حالتی که نشان دهنده ناراحتی یا نارضایتی باشد.
frowny
فری، صفتی برای توصیف صورتی که در آن ابروها درهم رفته و حالت ناخوشنودی دارد.
frowningly
به معنای نگاهی یا احساسی که نشاندهنده نارضایتی یا نگران شدن است.
frowsily
به معنای نا مرتب و نامنظم، به ویژه در زمینه ظاهر.
frowstily
به معنای به آرامی و بیتحرک و به شکل خوابآلود.
frowstiness
احساس خوابآلودگی و بیتحرکی ناشی از هوای گرم.
frowze
حالت زشت و ناخوشایند صورت که معمولا به دلیل ناراحتی یا نارضایتی به وجود میآید.
frowzily
با حالتی زشت و ناخوشایند و نشان دهنده ناپسندیدگی.
frowziness
حالت زشت یا ناراحت چهره که نارضایتی یا ناپسندیدگی را بیان میکند.
frowzled
حالت به هم ریخته یا نامنظم به ویژه در مورد مو یا چهره.
frowzly
حالت ناخوشایند و ناپسند که باعث دوری افراد میشود.
frozenhearted
حالت احساسی سرد و بیتفاوت، معمولاً به دلیل تجربههای منفی.
frozenly
به صورت منجمد یا به طور غیر متحرک، در شرایطی که چیزی از حرکت بازمانده است.
frozenness
وضعیت یا حالتی که در آن چیزی یخ زده است.
frsiket
شیئی یا وسیلهای خیالی که به طور خاص تعریف نشده است.
frsikets
نسخه جمع یا زاید از فرسکت به صورت غیر رسمی.
frt
کلمه یا نمادی که به عنوان نماینده یا جایگزین استفاده میشود.
frubbish
کلمهای غیررسمی برای توهین به سخن یا فکر بیاهمیت.
fruchtschiefer
فرچچایفر، نوعی سنگ شیست است که به خاطر وجود ساختارهایی شبیه به میوه شناخته میشود.
fructed
میوهدار شدن به معنی تولید یا ظهور میوه در گیاهان است.
fructescence
فرکتنس به فرآیند شکلگیری و رشد میوهها اشاره دارد.
fructescent
میوهدار اشاره به مرحلهای از رشد گیاه دارد که در آن میوهها شروع به تشکیل میکنند.
fructiculose
فرکتیخولوس به نوعی گیاه اشاره دارد که در آن میوهها به تعداد زیاد وجود دارند.
fructicultural
فرکتیکال به جنبههای مرتبط با کشت و تولید میوه اشاره دارد.
fructiculture
کشاورزی میوه، شاخهای از کشاورزی است که به پرورش و کشت درختان میوه اختصاص دارد.
fructiferous
میوهزا، صفتی از گیاهانی که میوه تولید میکنند.
fructiferously
بهطور ثمربخش، به معنای تولید یا ارائه میوه یا نتیجه خوب.
fructificative
ثمربخش، به مواردی اشاره میکند که باعث رشد و تولید میوه میشوند.
fructifier
میوهزا، چیزی که به تولید میوه کمک میکند.
fructiform
fructiform به معنای میوهگونه، به شکل میوه یا شبیه به میوه بودن اشاره دارد.
fructiparous
fructiparous به معنای میوهزا، گیاهانی که میوه تولید میکنند را توصیف میکند.
fructivorous
fructivorous به معنای میوهخوار، به حیواناتی اشاره دارد که به عنوان منبع غذایی از میوهها استفاده میکنند.
fructokinase
فرکتوکیناز به آنزیمهایی اشاره دارد که در فرآیند متابولیسم قند دخالت دارند.