insaneness
دیوانگی، به معنی وضعیتی است که در آن فرد از عقل سلیم خارج میشود.
insaner
دیوانهتر، به فردی اطلاق میشود که مشکلات عقلانی و غیرمعقولی دارد.
insanest
دیوانهترین، به عمل یا رفتاری اطلاق میشود که از مرزهای عقل خارج است.
insaniate
بیخود کردن، به فرایندی اطلاق میشود که فرد را از عقل و منطق خارج میکند.
insanie
جنون، حالت غیرعادی از تفکر یا رفتار که به وضوح از عقلانیت خارج شده است.
insanify
دیوانه کردن، به معنای ایجاد حالتی از جنون یا بیثباتی.
insanitariness
وضعیت غیر بهداشتی، شرایطی که به لحاظ بهداشت نامطلوب است.
insanitation
وضعیتی که در آن بهداشت رعایت نمیشود، عدم سلامتی.
insapiency
عدم نیکفکری، وضعیت یا حالتی که در آن فرد قادر به درک صحیح نیست.
insapient
عدم آگاهی، به معنای نداشتن فهم و دانش کافی.
insapory
ناسپاس، طعمی که خوشایند یا مطبوع نباشد.
insatiably
به صورت ناسپاس، به معنای نداشتن احساس قناعت.
insatiated
ناسپاس، به حالتی اشاره دارد که هر چیزی نتواند فرد را سیر کند.
insatiately
به صورت ناسپاسانه، به معنای نیاز مداوم به چیزی.
insatiateness
اشتیاق بیپایان به چیزی، به ویژه برای یادگیری یا تجربه.
insatiety
عدم اشباع، حالتی که در آن شخص هرگز احساس سیری یا رضایت کامل نمیکند.
insatisfaction
عدم رضایت، حالتی که شخص احساس رضایت به دست آمده از چیزی را نداشته باشد.
insaturable
ناپذیرفتنی، در مورد چیزی که هرگز به اندازه کافی حس رضایت یا سیری نمیدهد.
inscibile
غیرقابل خواندن، به چیزی اطلاق میشود که به راحتی قابل تشخیص یا فهم نیست.
inscience
نادانی، دانشی که در موضوع خاصی وجود ندارد.
inscient
نادان، کسی است که از دانش یا آگاهی کافی برخوردار نیست.
inscious
بیخبر، حالتی که فرد از آگاهی یا حال حاضر خود غافل است.
insconce
مخفی کردن، پنهان کردن خود از دیدار دیگران.
inscribable
قابل حکاکی، به معنای اینکه میتوان روی آن نوشت یا حک کرد.
inscribableness
قابلیت حک شدن، به ویژگی یا خاصیتی اطلاق میشود که یک ماده قادر به حکاکی یا نوشتن روی آن باشد.
inscriber
حکاک، شخصی است که بر روی سطوح مختلف مانند سنگ، چوب و فلز اقدام به حکاکی و نوشتن میکند.
inscribers
حکاکان، به گروهی از افراد گفته میشود که این شغل را انجام میدهند و میتوانند بر روی انواع سطوح حکاکی کنند.
inscript
حک کردن، به معنای نوشتن یا حکاکی بر روی یک سطح مانند سنگ یا فلز است.
inscriptible
قابل حکاکی، به ویژگی یا خاصیتی اطلاق میشود که امکان نوشتن یا حکاکی بر روی آن وجود داشته باشد.
inscriptional
حکاکی، مربوط به نوشتارها و نشانههای حک شده بر روی اشیاء است.
inscriptioned
حک شده، به معنای اینکه چیزی به طور خاص بر روی یک جسم نوشته یا حکاکی شده است.
inscriptionist
نقشنگار، شخصی که کار سند نویسی یا حکاکی را انجام میدهد.
inscriptionless
بدون حکاکی، اشاره به اشیاء یا متونی که هیچ گونه علامت یا نوشتاری بر روی آنها نیست.
inscriptive
حکاکی شده، اشاره به سبک یا ویژگیهای طراحی که شامل نوشتن یا حکاکی است.
inscriptively
به صورت حکاکی، به شیوهای که در آن نوشتار یا نشانهها به تصویر کشیده میشوند.
inscriptured
حک شده، به معنای نوشته شده یا بر روی چیزی حکاکی شده است.