fingerlet
انگشت کوچک یا ظریف.
fingerlike
شکل یا ظاهری که شبیه انگشتان دارد.
fingerparted
مدلی از مو که با استفاده از انگشتان جدا شود.
fingerroot
فینگر روت، نوعی گیاه است که ریشه‌های ضخیم و گوشتی دارد و در آشپزی و پزشکی گیاهی استفاده می‌شود.
fingersmith
فینگرسمیت، فردی است که در کار با دست و مهارت‌های مربوط به صنایع دستی تخصص دارد.
fingerspin
چرخاندن یک شیء با کمک انگشتان، به ویژه در حین بازی یا تفریح.
fingerstone
فینگرستون، نوعی سنگ قیمتی است که به خاطر زیبایی و کیفیتش مورد توجه قرار می‌گیرد.
fingerwise
با تجربه و مهارت در استفاده از انگشتان یا دقت در رفتار به موقعیت‌ها.
fingerwork
مهارت در کار با انگشتان، به ویژه در نواختن ساز یا انجام کارهای ظریف.
fingian
فینیان، نوعی گل یا سبک هنری که مشخصه‌هایی خاص دارد.
fingram
فینگراپ، دستگاهی که برای بهبود ارتباطات استفاده می‌شود.
fingrigo
فینگریگو، چیزی که برای استقامت و تاب‌آوری مشهور است.
fingu
فینگوی، عملی که برای تفریح و سرگرمی انجام می‌شود.
fini
فینی، نتیجه یا انتهای یک داستان یا فرآیند.
finialed
فینی‌شده، به معنای اضافه کردن عناصر نهایی برای زیبایی و کمال.
finicality
دقت و وسواس در جزئیات در انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌ها.
finically
به شکلی وسواسی یا دقیق در مورد جزئیات.
finicalness
ویژگی وسواسی یا دقیق در مورد جزئیات.
finicism
نگرانی و وسواس در جزئیات یا دقت.
finick
وسواس یا دقت غیرضروری در انتخاب یا انجام کارها.
finickily
به‌طرز وسواسی یا با دقت زیاد.
finickin
وسواسی و بدقلق بودن، به ویژه در مورد جزئیات و انتخاب‌ها.
finickiness
حالت وسواس و بدقلقی در انتخاب یا تصمیم‌گیری.
finickingly
به شکل وسواسی و بدقلق، با دقت و ظرافت زیاد.
finickingness
حالت یا ویژگی وسواس و بدقلقی در انتخاب‌ها.
finify
بهبود یا دقت بخشیدن به چیزی، به ویژه در جزئیات و کیفیت.
finific
ویژگی ظریف و خاصی که نشان‌دهنده دقت و کیفیت بالا است.
finiglacial
فینگلسیال به دوره‌ای از تغییرات اقلیمی اطلاق می‌شود که در آن سردترین دماها در تاریخ زمین مشاهده شده است.
finikin
فینی‌کین به کسی اطلاق می‌شود که عاشق زرق و برق و ظرافت است.
finiking
فینیک کردن به معنی تزیین یا بهبود زیاد در جزئیات است.
finises
فینیس به نوشته‌هایی اشاره دارد که به شکل ادبی یا رسمی تهیه شده‌اند.
finishable
قابل اتمام به معنی این است که چیزی ممکن است به پایان برسد یا به اتمام برسد.
finitary
فینیتاری به ویژگی‌ها یا شرایطی اطلاق می‌شود که محدودیت‌های خاصی دارند.
finitely
به معنای به طور محدود و نه به طور نامحدود است.
finiteness
محدود بودن یا مقید بودن به عدد یا مقدار مشخص.
finites
جمع تعداد محدود مشخص از موجودات یا گزینه‌ها.
finitesimal
مقدار یا اندازه‌ای که به حدی کوچک است که تقریباً قابل‌توجه نیست.
finity
محدود بودن و نداشتن بی‌نهایت.
finitive
شیوه‌ای از افعال که به معنای اساسی اشاره دارد.
finitudes
محدودیت‌ها، مفاهیم یا وضعیت‌هایی که پایان یا محدودیتی دارند و در contrast با بی‌نهایت‌ها مورد بحث قرار می‌گیرند.